-
سفرنامه به همدان
1389/08/29 15:28
سلام دوستای خوب و مهربون خودم خوبید؟تعطیلات خوش گذشت؟ تازه عروس ها عیدی گیرشون اومد من که چیزی گیرم نیومد اما اتفاقاتی که این چند وقت افتاد سه شنبه شب من و خاله جون و همسری و برادر همسری به سمت ترمینال صفه راه افتادیم کلی عشقولانه در کردیم و همسری و برادر همسری ذو به سمت خونه و من و خاله جون به سمت همدان راه...
-
سفری به دیار مادری
1389/08/25 09:52
سلام دوست های خوب و مهربونم تا یادم نرفته عید بهتون تبریک می گم عیدی منم یادتون نره من امشب راهی سرزمین مادری خود یعنی همدانم.دلم واسه مامانم اینا انقدر شده البته همسری نمیاد چون نتونست مرخصی بگیره اما خوب تنها هم نیستم با خالم میرم اونم شوهرش نمی تونه بیاد به عبارت دیگه مجردی داریم میریم پیش مامانامون اومدم موقت یه...
-
دعوا با کارمند بانک
1389/08/22 15:52
سلام سلام خوبید احوالتون چطوره؟ چه خبر جاتون خالی امروز یه شری توی بانک راه انداختم ساعت 10 رفتم بانک که هم اجاره خونه بدم و هم کارتمو برام وام بگیرم.رفتم نوبت گرفتم دیدم 28 نفر در حال انتظار بنده هم مثل انسانهای متمدن رفتم نشستم تا نوبتم بشه.این کارمندهای بانک هم انگار اومده بودند تعطیلات.اصلا به خودشون زحمت نمی...
-
امان از دست آدم های تازه به دوران رسیده
1389/08/15 22:20
سلام دوست جونی ها.خوبید خوشید سلامتید؟؟؟؟ خوب ببخشید دوباره یکم دیر اومدم آخه مهمون دار بودم اونم چه مهمونی راستش سه شنبه عصر من و همسری نشسته بودیم که دیدیم تلفن زنگ میزنه و یکی از دوستای من بود گفتش که واسه شوهرش فردا تو اصفهان دوره اموزشی گذاشتند اونم می خواد با شوهرش بیاد.منم خوب خیلی خوشحال شدم که بعد از ۲ ماه...
-
خاطرات عروسی ۳
1389/08/11 11:45
سلام دوستای گلم اولا گوش شیطون کر اینترنت خونه دیروز وصل شد و من ار دوران غار نشینی خارج شدم خوب بریم سریع سراغ خاطرات عروسی صبح ساعت ۷ با خالم از خواب بیدار شدیم و بعد از صبحانه شروع کردیم به کار و هی می گفتیم و می خندیدیم و حدود ساعت ۳ آماده شدم (در نظر بگیرید که ما با حداقل امکانات آماده شدم واسه همین آنقدر طول...
-
وصل اینترنت
1389/08/10 10:08
سلام دوستای گلم هورااااااااااااااااااا اینترنت خونه بالاخره وصل شد بزن دست قشنگ روووووو من برم اول نظرات رو تایید کنم و بیام
-
خاطرات عروسی 2
1389/07/28 16:09
سلام دوستای خوب و مهربون و همیشگی خودم بی خودی ذوق نکنید.اینترنت هنوز وصل نشده.همسری امروز زفته ماموریت و من از صبح اومدم خونه مادری . راستش یه چیزیو باید اعتراف کنم.مادری اونطور که فکر می کردم نبود.خیلی مهربونه و خیلی هوامو داره خدارو شکر.این هم لطف خدا بود خوب بریم از خاطره عروسی تا وقتی گفتم که قرار شد همسری بیا...
-
خاطرات عروسی 1
1389/07/18 20:53
سلام دوستای بهتر از جونم اول از همتون ممنونم که بهم سر زدید و شرمنده از اینکه نتونستم درست و حسابی به همه سر بزنم.راستش هنوز اینترنت خونه خودمون وصل نشده و من الان از خونه بابام با شما صحبت می کنم.سه شنبه برگشتم همدان و تازه امروز تونستم بشینم پشت کامپیوتر. و الانم حدود 100 تا نظر تایید کردم و 100 تای دیگه مونده تایید...
-
شرمنده دوباره
1389/06/29 16:49
سلام دوستای گل و نازم ببخشید به خدا تا قبل عروسی که فرصت نداشتم بیام نت الانم اینترنت خونه وصل نیست و الان خونه خالم هستم واسه همینه که نتونستم بهتون سر بزنم واییی نمی دونید چه عروسییی بود.یادش می افتم دلم غش میره خیلی خوش گذشت به همه.همه می گن تا حالا اینطور عروسی نرفته بودند حالا جزئیات. براتون تعریف می کنم. دعا...
-
شرمنده
1389/06/18 12:26
سلام دوست حونی ها ببخشید اگه کم می تونم بیام نت.آخه این روزا که خیلی کار دارم واسه همین زیاد نمی تونم بیام نت.این دو روز هم کلی نظر تایید نشده داشتم دارم به اونا جواب میدم asdl خونه رو هم جمع کردم واسه همین مجبورم بیام کافی نت اگه تونستم هفته دیگه حتما بهتون سر میزنم اگه نه که میمونه بعد عروسی از خجالت همتون در میام...
-
جهیزیه (2)
1389/06/12 13:00
-
معذرت خواهی
1389/06/09 17:41
سلام من پست جهیزیه رو گذاشتم بعد یهو یادم اومد امشب شب قدره.پس واسه احترام برش می دارم و بعد از این شب های عزیز می ذارمش
-
امتحان دادم
1389/06/06 15:12
سلام دوست جونیی هام همگی خوبید؟؟ مارو نمی بینید خوش می گذره؟؟؟ ببخشید چند روز نبودم.اخه امروز امتحان داشتم واسه همین نرسیدم که این دو سه روزه بهتون سر بزنم خبر اینکه کلی خبر دارم.اول اینکه یادتونه گفتم توی بالکن خونمون یه قمری اومده تخم گذاشته؟؟؟ همسری می گفت جوجه هاش از تخم بیرون اومدند. واییی انقدر ذوق کردم.کاش...
-
جهیزیه (1) با رمز قبلی
1389/06/01 17:53
-
سلامی دوباره
1389/06/01 12:36
سلام دوستای گلم من برگشتم و به زودی اپ می کنم.منتظر باشید
-
هویجوری
1389/05/24 22:47
سلام دوست جونی ها اولا همین جا بگم اگه نمی تونم تند تند بهتون سر بزنم خیلی خیلی معذرت میخوام باور کنید سرم خیلی شلوغه.احتمال زیاد پس فردا بخوایم جهیزیه مو ببریم واسه همین این روزا در گیر کارتن کردن وسایل و جمع و جور کردنشون بودم اوووممم حرف خاصی ندارم فقط اومدم فعلا ازتون خداحافظی کنم تا برم و برگردم بعدش احتمالا با...
-
کادو های همسری
1389/05/20 18:19
-
الان خوبم
1389/05/19 20:41
سلام دوستای گل و نازم از همدردیتون در مورد قبض موبایل خیلی خیلی ممنونم در مورد درس هام هم هنوز همون 15 صفحه هستش خوب چه کار کنم نمی رسم در مورد دیروز راستش همسری دوباره سر ظهر زنگ زد و من بازم نتونستم جلو خودمو بگیرم و باز ناراحتش کردم ولی بعدش فورا اس ام اس دادم که عزیزم امروز اگر حرفی میزنم به دل نگیر خیلی...
-
بی حوصلم
1389/05/18 10:20
سلام .خوبید؟؟؟ امروز از اون روزهای dog life هستش .یعنی از صبح که بلند شدم حوصله هیچ چیز و هیچ کسو ندارم. دو سه روزم هست که تازه یادم اومده ترم تابستونی هم دارم و باید بشینم بخونم. اما خوب الان 3 روزه کلا 15 صفحه از 2 تا کتاب خوندم .آخه یکی نیست بگه تو این هاگیر واگیر عروسی ترم تابستونی گرفتنت چی بود ؟؟؟ اما واقعا...
-
ماجراهای انتقالی
1389/05/14 12:32
سلام دوست جونی های خودم می دونم الان می گین چه عجب اومد اما باور کنید هم گرفتار بودم هم موضوع خاصی نبود که بیام بنویسم اما دیدم چند نفری که خیلی دیر به دیر آپ می کردن دیگه آپدیت کردن و من روی اونارو سفید کردم و امروز یکی از دوستای گلم (ام طاها) تهدید کردم اگر اپدیت نکنم به مادر همسری می گه و چند بار هم دوست خوبم چنی...
-
ماجراهای عقد
1389/05/06 10:09
سلام دوستای گلم از همتون به خاطر تبریکاتتون صمیمانه ممنونم و امیدوارم اون دوستانی که مجردند و هنوز عقد نکردند زودتر قسمتشون بشه و بقیه دوستان هم که متاهلن و سر خونه زندگیشون . با خوبی و خوشی به زندگیشون ادامه بدن خوب حالا بریم سر عقد راستش از صبح که بیدار شدم همش استرس داشتم و دلم مثل سیر و سرکه می جوشید خدارو شکر...
-
از تولد تا امروز
1389/05/03 17:07
سلام دوست جونی های خودم ممنونم از تبریکاتون. راستش الان که وقت کردم بیام اپ کنم چون همسری با بابام رفتند بیرون منم فرصت غنیمت شمردم و اومدم آ کنم تا نیومدن خوب بریم از ژنج شنبه شب تعریف کنیو.راستش پنجشنبه شب یعنی همون شبی که همسری تو راه بود اینجا خیلی گرم بود و هوا پر از غبار.ما معمولا شبا کولر نمی زنیم چون اگر پنجره...
-
تولد و اومدن همسری
1389/04/30 17:05
سلام دوست های گل و مهربونم اولا از همتون به خاطر راهنمایی هاتون خیلی خیلی ممنونم راستش روز جمعه تولدمه و همسریم هم جمعه صبح می رسه اینجا و دیگه می مونه پیشم تا روز عقدمون یعنی نیمه شعبان نمی دونید چقدر خوشحالم چون حدود ۱ ماه و نیمه که ندیدمش الان اومدم آپدیت کنم چون مطمئنم فردا احتمال زیاد نرسم بیام چون باید فردا خونه...
-
راهنمایی
1389/04/28 00:23
سلام دوستای خوبم. راستش یه مقدار عذاب وجدان دارم می خوام اگه میشه بی تعارف بهم بگید کار اشتباه کردم یا نه راستش من قرار بود سرویس خواب و مبلمانمو برم از شهر همسری بگیرم. اما سری آخر که برای خرید عروسی رفته بودیم تو شهر همسری یه چند جا هم رفتیم مبل و سرویس خواب دیدیم و هر جا می رفتیم مادری هم به بهانه اینکه می خواد مبل...
-
عقد
1389/04/23 00:16
واییی خیلی خوشحالم یادتونه گفتم صحبت سر اینه که نیمه شعبان عقد کنیم یا نه؟؟؟؟ قرا شد عقد کنیم تو رو خدا نگید چقدر ندید بدیده واسه یه عقدی اونم بعد از 2 سال انقدر شادی می کنه هااا واسه این خوشحالم که من همیشه آرزوم بود نیمه شعبان عقد یا عروسیم باشه .و الان واسه این خیلی خوشحالم . البته عقدمون محضریه.بعدا تو عروسی...
-
background
1389/04/19 09:38
گفتم یه پیش زمینه از خودم بگم راستش 2 ساله که عروس عمه شدم البته هنوز عقد نکردم چون توی دو تا شهر مختلف هم هستیم زیاد ضرورتی نداشت .تو این دو سال خیلی اتفاق ها افتاده و مهمترینشم که تقریبا در تمام این دو سال جریان داشت این بود که خانواده همسر گرامی می گفتند عروسی نگیریم اما من می گفتم مرغ یه پا داره و باید عروسی...
-
معرفی
1389/04/19 09:09
سلام راستش وبلاگ چند تا از دوستانو خوندم دیدم ایده جالبیه که من بخوام اتفاقات زندگیمو بنویسم.منم تا چند وقت دیگه عروس میشم و می خوام از حواشی حوادث قبل و بعد از عروسی بنویسم