عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

از تولد تا امروز

سلام دوست جونی های خودم 

ممنونم از تبریکاتون. راستش الان که وقت کردم بیام اپ کنم چون همسری با بابام رفتند بیرون منم فرصت غنیمت شمردم و اومدم آ کنم تا نیومدن 

خوب بریم از ژنج شنبه شب تعریف کنیو.راستش پنجشنبه شب یعنی همون شبی که همسری تو راه بود اینجا خیلی گرم بود  و هوا پر از غبار.ما معمولا شبا کولر نمی زنیم چون اگر پنجره ها رو باز کنیم هوا خنک میشه بگذریم مامان جونیم قبل از خواب گفت : ما پنجره اتاق خودمونمو باز می کنیم و در اتاقو می بندیم تو هم تو اتاقت نمی خواد پنجره رو باز بذاری پنکه رو ببر اونجا اگه پنجره باز باشه کل خونه فردا میشه گرد و خاک منم که دور از جون شما از خستگی با جنازه تفاوتی نداشتم حرفشو گوش دادم و رفتم تو اتاق پنکه روشن کردم و از خستگی خوابم برد.Night هنوز مزه خوابو نچشیدم که دیدم خیس عرق شدم حالا نه جرات داشتم پنجره رو باز کنم نه اینکه پنکه برام کاری می کرد نگاه ساعت کردم دیدم ساعت ۲:۳۰ و بابام هم تا نیم ساعت دیگه پا میشه میره (قربونش برم کارش جوریه که هر روز باید صبح ساعت ۳ بلند شه مغازه کله پزی این چیزا رو هم داره دیگه) گفتم عیب نداره نیم ساعت منتظر می مونم  تا بابا پاشه که بالاخره ساعت شد ۳ و منم تا دیدم چراغ روشن شد زودی دویدم به سمت اتاق مامانم اینا وای که هواش مثل بهشت بود چشام گرم نشده بود که یادم اومد موبایلمو نیاوردم با خودم و اگه همسری زنگ بزنه می مونه پشت در تا ما بیدار شیم پا شدم دوباره رفتم موبایلو اوردم و فکر کنم سرمو نذاشته رو بالش خوابم برد تازه داشت خوابم عمیق می شد که صدای ویبره موبایلم بلند شد و من فهمیدم همسری پشت دره (ساعت ۵) دقیقا اینطوری رفتم دم در بله همسریو من دیدم ولی خدا می دونه اون منو با چه قیافه ای دیدWhite Hair نفهمیدم چطور راهیش کردم تو رختخوابش و خودمم رفتم پیش مامانم خوابدم.صبح که بیدار شدم اولین کاری که کردم یه کم به خودم رسیدم  رفتم همسریو بیدار کردم اولش که کلی بهم خندید گفت تا حالا انقدر گیج خواب ندیده بودمت خیلی با مزه میشی وقتی از خواب پا میشی.می گفت حرکاتت خیلی با نمک بود یعنی اگه دم در برات یه بالش می ذاشتند همونجا ولووو می شدی و هیی می خندید خلاصه درد سرتون ندم بهم تولدمو تبریک گفتند با مامانم و از ساعت ۹ صبح تقریبا اس ام اس های تبریک شروع شد  بله تا ظهر کنار همسری نشستیم و تعریف کردیم و من به توصیه دوستان جریان مبل و سرویس خوابو کامل براش توضیح دادم و اونم قبول کرد و گفت  اصلا ناراحت نشده بود خلاصه سر ظهر که بابام اومد کیک خریده بود اولش گفت کیک یه کم بزرگه اما خوب کوچکتر از این نبود منم گفتم ببین چی خریده رفتم دیدم یه کیک خیلی کوچولوی کوچولو بود بابام خندید گفتم باور کن ۴ تا مغازه رو گشتم هیچ کدومشون قشنگ نداشتند همشونو برده بودند و فقط این توشون قشن بود راستم می گفت خیلی خوشگل بود اما کوچولو منم گفتم اشکال نداره خودمونیم دیگه کیکم دقیقا این اندازه بود  خلاصه بعد از ظهر مامان بزرگم با خاله هام اومدند و کیکو آوردیم و وقتی می خواستم شمع بذارم شمعه بزرگ می زد بهش کلی خندیدیم که همسری منو کشید تو اتاق گفت : عزیزم اینو بگیر ( یه تراول ۵۰ تومانی) من می خواستم فردا بریم برات یه ادکلن توپ بخرم اما الان خجالت می کشم بهت کادو ندم اینو بگیر بد هر چی دلت خواست باهاش بگیر .عزیزم. انقدر دلم براش سوخت  گفتم عزیز دلم  نمی خواد اینو بگیر من خودم اونجا می گم که فردا می خوایم با همسری بریم ادکلن بگیریم اما قبول نکردsad.gif خلاصه رفتیم تو اتاق و شمعو روشن کردیم داشتم آرزو می کردم که بعد فوتش کنم که جناب کولر زحمتشو کشید و شمع تولد منو فوت کرد و بعد نوبت به باز کردن کادو ها رسید  که به قرار زیر بود 

مامان جونم : شلوار لی 

بابا جونم : یک تراول ۵۰ تومانی 

همسری:  یک تراول ۵۰ تومانی 

مامان بزرگم : یه دیس شیرینی خوری خیلی قشنگ برای توی بوفه 

یکی از خاله هام : یه دست گیلاسی خیلی قشنگ و ناز  

(بقیه خاله هام هنوز کادو ندادند  

 

مادر همسری هم عصر زنگ زد بهم تبریک گفت (امروز خیلی مهربون شده بود می دونید همینطوریه بعضی وقت ها خیلی خوب و دوست داشتنی میشه بعضی وقت ها هم اعصابمو خورد می کنه)

بعدم کیکو بریدم و تا شب دیگه کلی گفتیم و خندیدیم  

 

شنبه : (آزمایش برای عقد) 

صبح زود همسری بیدار کردم که پاشو الان باید کلی واسه آزمایش تو نوبت باشیم تا صبحانه خوردیم و رفتیم ساعت تقریبا ۸ شد اول رفتیم محضر که نامه بگیریم که گفت عکس بدید : من داشتم اما همسری نداشت برگه رو ازشون گرفتیم و گفتیم خودمون عکسشو می زنیم بعد رفتیم همسری یه عکس فوری گرفت که اتفاقا خیلی هم خوب شد یعنی هیچ کدوم انتظار نداشتیم انقدر خوب بشه. بعد رفتیم آزمایشگاه که دیدم وایییییییییییییی که چقدر ادم هست خلاصه رفتیم اونجا تازه فهمیدیم فیش نخوابوندیم دوباره رفتیم بیرون فیش خوابوندیم و برگشتیم فرم پر کردیم و رفتیم آزمایش دادیم یه دختری من همینطور که وایساده بودم اومد سلام علیک و ... بعد پرسید شوهر شما کدومه (وایی از دست مردم فضول )منم جواب دادم بعد شروع کرد یکی یکی زوجین اونجا رو معرفی کرد) پیش خودم گفتم مردم چه حوصله ای دارن. بگذریم رفتیم اون کلاسی که می ذارن اونجا یه چیزی دیدم که خیلی جا خوردم یه دختر ۱۰ ساله داشت عروس می شد فکر می کردم این رسوم قدیمی دیگه خیلی وقته رفته کنار . باورتون میشه حتی نمی دونست بعد از ازدواج چه اتفاقی می افته که بچه به دنیا می یاد؟؟؟!!! وقتی دکتره ازش پرسید تو می دونی بچه چطور به دنیا می یاد اون با همون معصومیتش گفت : اره بعد از اینکه عروسی کنن خدا خودش بهشون بچه می ده. باورم نمی شد وقتی دکتر پرسید از کجا اومدی  یکی از  روستاهای دور افتاده رو گفت که تقریبا هیچ کس اسمشو نشنیده بود حالم گرفته شد می دونید وقتی می خواستند واسش واکس کزاز بزند گریه کرد وایی خدای من حالم کلی گرفت اومدم بیرون همسریم گفت مگه چی گفتند تو انقدر دپرس شدی براش تعریف کردم خیلی عصبانی شد گفت واقعا دارن در حق اون بچه جنایت می کنند حالا نوبت همسری بود که بره کلاس فکر کنم اصلا هیچی بهشون نگفتند چون یه ربع هم طول نکشید اومد بیرون ساعت تقریبا ۱۱ شده بود گفتند ساعت ۱ جواب می دن ما هم رفتیم خونه و اول برای مامان و بابام جریانو تعریف کردیم بعد من یه اخلاق بدی که دارم اگر بیمارستان یا آزمایشگاه یا درمونگاه برم باید حتما بعدش برم یه دوش بگیرم چون فکر می کنم سر تا پام شده میکروب خلاصه رفتم دوش گرفتم اومدم بیرون یکم حرف زدیم بعد رفتیم جواب گرفتیم که اعتیاد هر دومون منفی بود بعدشم ناهار خوردیم بعد خوابیدیم عصر هم رفتیم بیرون یه کم قدم زدیم و بستنی خوردیم که البته مال منم همسری خورد چون از طعمش خوشم نیومد بعدشم یه جعبه شیرینی گرفتیم اومدیم خونه شب هم با مامانم اینا شام بردیم بیرون و کلی گفتیم و خندیدیم .  

امروز صبح هم یه کم با همسری سر به سر هم گذاشتیم .الانم که با بابام رفته بیرون. امشب هم خانواده همسری می رسن پاشم یه کم به خودم برسم  

 

پیوست : لطفا ادکلن های خوشبویی که استفاده می کنید اگه ممکنه اسمشو با حدود قیمتش برام بذارید می خوام با پولی که همسری بهم داده برم ادکلن بخرم که بشه همون کادویی که می خواست

نظرات 28 + ارسال نظر
جنی 1389/05/03 ساعت 05:17 ب.ظ

اول بگم

اولــــــــــــــــــــ

حالا برم بخونمـــــــــ

جنی 1389/05/03 ساعت 05:25 ب.ظ

وای چه عشقولی

منم می خوامـــــــــ

جنی 1389/05/03 ساعت 05:26 ب.ظ

راستی تو که خواب بودی، می خواستی بری تو بغل همسری بخوابی! چرا رفتی پیش مامانت خوابیدی؟

فکر می کردی همسری بالشه می خوابیدی، بعد صبح بلند می شدی می دیدی، تو بغل همسری خوابیدی

اخه عزیزم هنوز با همسری محرم نشدیم

جنی 1389/05/03 ساعت 05:26 ب.ظ

بازم تولدت مبارک

جنی 1389/05/03 ساعت 05:27 ب.ظ

نگینی پس الان مطمئن باشیم که محتاد نیستی مادر؟

راستش خودمم یه کم به جواب آزمایش شک دارم

سلام نگین جان خوبی؟
من تازه با وبت آشنا شدم تولدت با تاخیر مبارک عزیزم
بیچاره دختره بچه دلم براش کلی سوخت:(
اسم ادکلنی که من می زنمinto peony که 20 تومان هست بوش هم سر و خنکه که من خیلی دوست دارم اخرش هم به تلخی می زنه
بیای پیشم خوشحال میشم
بوووووووووووووووس

مرسی گلم از راهنماییت

فاطمه 1389/05/03 ساعت 09:43 ب.ظ http://ZENDEGI-MAN-TO.BLOGFA.COM

اپم

[ بدون نام ] 1389/05/03 ساعت 11:52 ب.ظ

سلام نگین جون.خوبی؟خوشحالم این روزا داره برات اتفاقهای خوب میفته.راستی ایول به بابا .منم عشقه کله پاچه اما

دوست من شما نه اسمتونو گذاشتی نه ادرس وب لاگ یا سایت.من چه طوری بشناسمتون؟

مدی 1389/05/04 ساعت 03:08 ق.ظ http://madikhanoom.blogfa.com

امضا که به درد نمیخوره
ازش 4 تا عکس گرفتم
گفتم معروف میشه دیگه تحویل نمیگیره
تولدت مبارک البته با تاخیر
آخه بلاگفا نظراتش پریده بود
عزیزم ادکلن beauty و chichi عطر خوب و موندگاری دارند البته اینا ارزونن 10 تومن
اگه گرون میخوای هوگو بگیر یا کنزو اصل اینا از 25 30 به بالاست

مرسی عزیزم حتما میرم دنبالشون (دنبال ادکلن ها)

تولدت مبارک...

سی سی 1389/05/04 ساعت 09:09 ق.ظ http://www.sisi1363.blogfa.com

سلام دوباره
نوشته های قبلی رو خوندم فهمیدم به سلامتی نیمه شعبان عروس میشی. ایشالا به سلامتی عزیزم
خوشبخت باشی

مرسی عزیزم

sim sim 1389/05/04 ساعت 10:56 ق.ظ http://my-privacyden.persianblog.ir/

مبارک باشه عشقولی.
تا میتونی کیف این لحظه هارو ببر.
عروسیت هم مبارک

ستاره 1389/05/04 ساعت 11:28 ق.ظ

سلام خوبی؟خوشحالم از این که از رمان خوشت اومده و نظر لطفته.راستی دلم برای بچه 10 ساله سوخت.همسرش چند ساله بود؟

نمی دونم عزیزم.همسرشو ندیدم

بیدل 1389/05/04 ساعت 01:08 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

براتون زندگی سرشار از موفقیت آرزو میکنم. موفق باشید. بهم سر بزن.

جنی و الیور 1389/05/04 ساعت 02:36 ب.ظ

عروس خانوم فردامون چطورن؟

خوشحالی دیگه؟

منم عقدمی خوام!!

مرسی عزیزم.انشالله به زودی زود قسمت خودت بشه

کپل 1389/05/04 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.manokopol.blogfa.com

به به چه کادوهای خوبی‌ گرفتی‌ گلم،من که ایران نیستم کمکت کنم از لحاظ قیمت اما من عاشق بوی ازارو و میراکل هستم،اما اصلا نمیدونم ایران چه قیمته و اینکه آیا تو دوست داری عروس ناس ناسی یا نه،امیدوارم حسابی‌ شاد باشید

عارف 1389/05/04 ساعت 05:08 ب.ظ http://arefoto.blogfa.com

سلام عروس خانم ...

پیشنهاد میکنم به جای ادکلن ، عطر بگیری ... من الان یه عطر دارم وقتی میزنم بعد از شستشو هم هنوز بوی خودش رو از دست نداده ...

پیشنهاد دوم : عطر یاس رو برای آقا داماد بگیر ... این عطر فروشی ها دارند ...

شما تو کدوم شهر هستین ؟

اهل زمین 1389/05/04 ساعت 05:20 ب.ظ http://www.bnahayat66.blogfa.com

وااااااای اصلا فکرشو نمیکردم تو این همه مشغولی بیای آپ کنی پس تولد کولر مبارک . به سلامتی . تولدت مبارک . عیدت مبارک . پیوندتان مبارک . سر عقد منو هم دعا کن . بوس بوس

بیدل 1389/05/04 ساعت 08:43 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

سلام عروس کوچولو. آپم. یه سر بیا. نظرتو بگو. منتظرتم.

ستاره 1389/05/04 ساعت 10:23 ب.ظ http://we1522.blogfa.com/

سلام.خوبی گلم؟خوش می گذره
تولدتم با تاخیر مبارک
آپم

الیور و جنی 1389/05/04 ساعت 10:55 ب.ظ

عیدتون مبارک

خوش بگذره فردا

عکس فراموش نشه هااااااااااا

امیدوارم مراسم عقد فرداتون خوب خوب برپا بشه

سلام نگین جونم. چه قدر خوش گذشته بهت دختر. همیشه شاد باشی عزیزم. من ادکلن نمیزنم که مارک پیشنهاد کنم. همیشه عطر میزنم اگه بخوای با این ظرف خوشگلا عطر بگیری تا 30- 40 تومنم میشه.
ایشالله همه ی عمرت کنار پدر و مادر دوست داشتنیت و همسر گلت شاد و خوشبخت باشی.
لحظه ی عقدت واسه همه دعا کن دوست داشتنی.

الیور و جنی 1389/05/05 ساعت 02:20 ب.ظ

calvin kalain -ck
gucci
versachi
bvlgari

اینا رنج قیمت بین 50 تا 60 هست

art= 14 تومن
chi chi تو همین رنج artهست

مرسی گلمخیلی خیلی شرمنده کردی

نانا 1389/05/05 ساعت 09:23 ب.ظ http://nana2.persianblog.ir

جالبه . خوشبخت باشین.
ادکلن Cold : هفده هزار تومن
beneton sport بیست و یک هزار تومن
chichi مدل جدیدش که خیلی خوشبو هست. 30
azaro با اینکه یه مقدار کوچیک هست ولی پنجاه هزار توم. من از همین دارم. چون طعم شکلات تلخ رو میده. با همون رنج تلخ. و کمی هم سرد.
خیلی عالیه.

پرستو 1389/05/05 ساعت 09:44 ب.ظ http://ommtaha.mihanblog.com

سلام خانمی انشاالله که همیشه به شادی راستش من تو عطر زدن خیلی بی سوادم هر چی که بهم کادو میدن میزنم خودمم عطر زیاد نمیخرم.برای همین نمیتونم راهنماییت کنم،ببخشید.
راستی الان که دارم این پیغام رو مینویسم شما به احتماله زیاد یا عقد کردید یا رفتید برای عقد خلاصه خیلی خیلی مبارکه عزیزم انشاالله که خوشبخت بشی خانمی.

مرسی عزیز دلم

بیدل 1389/05/05 ساعت 10:42 ب.ظ http://sonnat.blogsky.com

سلام بر عروس کوچولو. تشریف بیار که آپم.

الیور و جنی 1389/05/05 ساعت 11:02 ب.ظ

کجایی عروس خانوم

بیا از محرم شدنتون بنویس

چه خبر

خوش گذشت؟

همه چی خوب بود؟

بدو بیا

خوب پس حالا دیگه اگه امشب اقایی پیشت بمونه دیگه نمی ری پیش مامانت بخوابی، پیش اقایی می خوابی دیگه

نه؟

بدو بیا کلی ذوق زدم

آره دیگه رفتم پیش همسری خوابیدم

غزل 1389/05/06 ساعت 08:33 ق.ظ http://1362ghazaleomid.blogfa.com

اولا با تاخیر تولدت مبارک بخشید دیر شد تقصیر بلاگفا ست!
دوما با یه عالمه آرزوی قشنگ عقد کردنتون مبارک ! ان شاالله همه مون خوشبخت و عاقبت به خیر بشیم !
سوما من از عطرهای جدید ۲۱۲ رو دوست دارم ! پیشنهاد میدم امتحان کنی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد