عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

تولد لیلی و میدان امام

سلام سلام دوست جونی های گل و مهربون

خوب دیدید دخمل خوفی شدم زود آپ کردم

بله دیروز هم ما به مناسبت تولد لیلی جون میدون امام دور هم جمع شدیم


وای که چقدر به من خوش گذشت این که تونستم دوباره فرناز جون و رعنا جون ببینم و برای اولین بار هم لیلی و رازقی

من از همه زودتر رسیدم زنگ زدم لیلی که کجا وایسم گفت پیش اسبا وایسا تا ما هم برسیم

منم همینطور که داشتم قدم میزدم گفتم آخه جا خوشبوتر از کنار اسبا نبود این لیلی خانوم به من گفت خوب من حالا برم وایسم کنار اسبا که بوی خوش و مطبوعشونو می گیرم بعدشم این دوست جونی های که می خوان بیان فکر می کنند خدایی نکرده با اسبا نسبتی دارم اینه که رفتم پیش اون حوض و آب نما نشستم و یاد اولین عکسی افتادم که اونجا با همسری گرفتیم خلاصه چند دقیقه که گذشت فرناز و رعنا اومدند 

وای رعنا بازم غافلگیرم کرد به مناسبت تولدم یه لیوان خیلی خوشمل بهم کادو داد انقده دوستش دارم که نگو ولی به خدا اصلا انتظار نداشتم رعنا جونم واقعا شرمندم کردی

دیگه بعدشم لیلی خانم با دست پر اومد و بعدشم رازقی

خوب یکم حرف زدیم و بعد هم تولد کوچولو گرفتیم و تقریبا تا ساعت 6:30 هممون اونجا بودیم جالب اینجاست که سردمونم شده بود ولی هیچ کدوم از رو نمی رفتیم  دیگه کم کم بچه ها خداحافظی کردند و رفتند و من و لیلی موندیم من که قرار بود همسری بیا دنبالم و لیلی هم موند پیشم

بعدم که همسری اومد با هم رفتیم لیلی رسوندیم ترمینال که لیلی جون زحمت کشید باقیمونده کیکشو داد به ما

بعدهم بنده دیدم که از شام خبری نیست به همسری گفتم برو زاگرس شام مهمون من دیگه رفتیم اونجا و حسابی دلی از عزا درآوردیم اما بعدش یه چیزی دیدم که خیلی کفری شدم

از اونجا که می خواستیم برگردیم  باید منتظر می شدیم تا یه ون بیاد ببرتمون پایین که  همسری گفت یه نظر اون چند نفر نگاه کن تا بعد بهت بگم منم نگاه کردم دیدم یه مرد که سنش خیلی بالا بود و قیافه خیلی زشتی داشت با سه تا دختر که حسابی به خودشون رسیده بودند وایساده داره بگو بخند می کنه بماند که چقدر چندشم شد بعد به همسری گفتم وای دخترا چه طور حاضر شدند با این دوست بشن آدم قحطی بود 

بعد ون که اومد اول دو تا دخترا رفتند بالا بعد اون یکی که انگار دوست اصلی پیرمرده بود رفت بالا مرده که می خواست بره بالا راننده بهش گفت آقا شما می خوای بیا جلو بشین (بس که مرده چاق بود) وای نمی دونید دختره با چه ناز و عشوه ای گفت :وای نه من می خوام عشقم کنارم باشه 

باور کنید حالم انقدر بد شده بود که اصلا نمی خواستم سوار اون ون بشم دیگه همسری رفت جلو نشست منم ناچارا کنار مرده نشستم خدا رو شکر که سه چهار دقیقه تا پایین راه نبود وگرنه صد در صد من یه چیزی می گفتم بهشون انقدر جلف بازی دراورد مره تا پایین که بماند 


بعد که پیاده شدیم تو پارکینگ همسری گفت حاضرم شرط ببندم این پرادو مال پیرمدست من گفتم نه بابا اون به قیافش نمی خوره از این ماشینا داشته باشه که دیدیم بله همسری درست گفته و مرده با سه تا دختر رفتند سوار پرادو شدند 

حالم خیلی بد بود همسری هم گفت حالا زن این مرده بیچاره نشسته تو خونه داره غصه بچشو می خوره داره حرص پسرشو می خوره  بعد این احمق میاد اینجور خوشی می کنه بعدشم غر غراشو می بره سر زنش


من هیچی نگفتم خیلی عصبانی بودم تا حالا انقدر از نزدیک با این چیزا برخورد نکرده بودم و همش تو فیلم دیده بودم و همش می گفتم یعنی پول انقدر ارزش داره ؟؟؟ وای خدایا به کجا رسیدیم؟؟ داشتم با خودم فکر می کردم که دختره اگه یه لحظه فقط یه لحظه خودشو بذاره جای زن این مرده شاید هیچ وقت این کار نمی کرد یا همون مرده یه لحظه با خودش فکر کنه که ایا واقعا دوست داره زنش با چند تا پسرجوون بگرده یا مثلا دخترش بره با یه پیرمرد دوست بشه؟؟؟


خدا جونم خودت به دادمون برس 


خوب دوستای گلم تقریبا همتون خواسته بودید دستور ژله براتون بذارم با عکسش والا هنوز نرسیدم درست کنم ولی قول میدم اگه چیزی پیش نیاد شنبه درست کنم و دستورشو با عکسش بذارم


تولد نوشت : لیلی جونم تولدت مبارک انشالله به همه آرزوهات برسی

تشکر نوشت : رعنا جونم بازم ممنونم گلم به خدا خیلی شرمندم کردی

پیرمرد نوشت: الهی که خدا همچین بزنه کمرت و تمام مال و ثروتتو ازت بگیره ببینم همون دختر احمق حاضره تف تو صورتت بندازه یا نه؟

خدا نوشت : خدا جون قربونت برم خودت هوامونو داشته باش همینطور که تا حالا داشتی

رازقی نوشت: خوشحالم که بالاخره تونستم ببینمت و امیدوارم یه روز بشه همه دوستای وبلاگیمو ببینم


خوب دیگه برم یه دوش بگیرم و خوشملانسی کنم تا همسری از استخر بیاد


همتونو دوست دارم مواظب خودتون باشید


نظرات 83 + ارسال نظر
شقایق و حبیبی 1390/07/26 ساعت 09:24 ق.ظ

سلاممممممممممم نگیننم
خوفیییییییی عزیز دلممممممممم
به به .اقا باز رفتید همدیگرو دیدید یه خبر به من ندادیددددددددددد ای نامردااااااااااااااااا
خوش حال که خوش گذشته عزیزم . ناقلا زاگرس رفتید .چه طور بود .قیمتاش چه جوری بود ؟؟؟
اوهههههههههههههههههه
حالم بهم خورد .خاک بر سرش اون دخترا یعنی پسر جون ژولدار گیرشون نمیومدههههههه
عجب کشور گل و بلبلب داریم مااااااااااااااا
به قول شاعر هردم از این باغ گلی میرسدددد . روز به روز بیشتر دارم از مردم و فرهنگ بی خود کشورمون متنفر میشمممممم .خدا خودش کمکمون کنهههههههههههههههه
جیگرتو برم زودی بیا این دستور ژله رو بنویس دیگه مردیم که ما دخملییییییییییییی.بوسسسسس یه دنیا عزیز دلمممممممممممم

وای شقایق جون به خدا انقدر دلم می خواست بگم تو هم بیای ولی به خدا چون کس دیگه ای دعوت کرده بود و تولدش بود گفتم شاید درست نباشهولی حتما دفعه بعد یه قرار می ذارم تا ببینمت دلم واست یه ذره شده

دختر بهار 1390/07/26 ساعت 09:29 ق.ظ http://ruze-asheghi.blogfa.com

وای منم دلم دیدار با دوستای وبلاگی خواست

ریحانه 1390/07/26 ساعت 09:51 ق.ظ http://sheima.blogfa.com

نگین جون واقعا وبلاگت ۲۰ بیسته تمام ارشیوتو خوندم با اینکه ندیدمت ولی احساس می کنم خیلی دوست داشتنی هستی یک سری از مطالبت رمزدار بود می شه رمزاشونو واسم ایمیل کنی تا بتون بخونمشون دارم میمیرم از هیجان

ریحانه 1390/07/26 ساعت 10:03 ق.ظ http://sheima.blogfa.com

للللللللطططططططفففففففااااااااا جواب من را هم بدههههههههههههههههههه

سلام بر آجی نگین جون خودم
خوفی عزیزم؟! دلم واست یه کوچولو شده بود


آفرین بانو که تونستی از پس مهمونی بر بیای!
پست قبلی رو میگم
بهت تبریک میگم گلی :*

واقعا بد زمونه ای شده...
آره
این چیزا کم نیست!
تو همه ی گوشه کنار دنیا پره از این چیزا و خیانتا

نمی دونم باید چی بگم ولی بیشتر از همه دلم واسه اون زن بیچاره سوخت...

راستی آجی رمزو میزارم البته ببخش دیر شد آخه یه مدت نت نمی اومدم
فقط تایید نکنی یه وقت

کفشدوزک 1390/07/26 ساعت 12:29 ب.ظ

کفشدوزک 1390/07/26 ساعت 12:30 ب.ظ

داشتم تست میکردم که تایید نمیشه تا واست رمز بذارم!!!؟

خانومی 1390/07/26 ساعت 12:52 ب.ظ http://1366-67.blogfa.com

سلام عزیزم :)
خوشحالم که روز خوبی داشتین .. شادیهاتون مستدام ..
اه اه چقدر چندشم شد .. واقعا چی داره به سر این آدما میاد

شقایق و حبیبی 1390/07/26 ساعت 01:25 ب.ظ

سلاممممممممممم نگیننم
خوفیییییییی عزیز دلممممممممم
به به .اقا باز رفتید همدیگرو دیدید یه خبر به من ندادیددددددددددد ای نامردااااااااااااااااا
خوش حال که خوش گذشته عزیزم . ناقلا زاگرس رفتید .چه طور بود .قیمتاش چه جوری بود ؟؟؟
اوهههههههههههههههههه
حالم بهم خورد .خاک بر سرش اون دخترا یعنی پسر جون پولدار گیرشون نمیومدههههههه
عجب کشور گل و بلبلب داریم مااااااااااااااا
به قول شاعر هردم از این باغ گلی میرسدددد . روز به روز بیشتر دارم از مردم و فرهنگ بی خود کشورمون متنفر میشمممممم .خدا خودش کمکمون کنهههههههههههههههه
جیگرتو برم زودی بیا این دستور ژله رو بنویس دیگه مردیم که ما دخملییییییییییییی.بوسسسسس یه دنیا عزیز دلمممممممممممم

سلام عزیزکم
قربونت برم خانم خانما
آره دیگه یه بار دلمونو زدیم به دریا و رفتیم
والا خوب به نسبت جاهای دیگه یه کم گرونه ولی می ارزه چون غذاهاش خوبه
والا خواهر انقدر دخترا زشت بودن که هیچ پسری نگاشون نمی کنه

فرزانه 1390/07/26 ساعت 03:43 ب.ظ http://respina88.blogfa.com

بی صبرانه منتظر دستور ژله هستیم...
راستی نگین آدمای خراب تو همین مملکت کم نیستن وقتی هم خودشون رو جای زن یا شوهر طرف بذارن عذاب وجدانی ندارن چون ذاتشون کثیفه و خوشش میاد از خیانت و هرزگی...ای بابا راه های رفته ی غرب رو ما تازه داریم طی میکنیم.اونا به فکر بنیاد خانواده افتادن و ما در اندیشه هرزگی و بی بند و باری می سوزیم...(ووو چه سیاسی شد)

بانو 1390/07/26 ساعت 04:33 ب.ظ http://www.banoooomir.blogfa.com/

ای مادر این چیزا که خوبه ما دیروز موردی داشتیم که اقایی حدود 60 ساله اما بسیار مایه دار و خوشتیپ دختری 24 ساله و بسیار جلف را برای معاینه (با عرض معذرت خونریزی شدید بهد از نزدیکی او.رده بود بیمارستان و بعد از اینکه دیده بوده خیلی گیره گفته بود ما صیغه اییم بعد از دو ساعت هم صیغه نامه ایی به ایشان رسید جهت فرار از مشکلات کلانتری و اینا چی بگم دیگه مادر

همینه دیگه پول که داشته باشن همه چیز براشون حل میشه

سلام
هنوزم نرسیدم به این اپ امشبم اصلا حس خوندن نیس!
راستی نگران نباش دوشه یه بار ناجور افتاده سرم

یسنا 1390/07/27 ساعت 01:13 ب.ظ

خب دوست جونم واسه جمع آوری رای اومدم
پنجشنبه توی وب میثمک که توی لینکام هست تو گروه 4 مسابقه بامزه ترین کوشولو رأی گیریه .
باران دخمل بنده یه بلوز سفید پوشیده و انگشتش تو دهنشه و شماره اش 163 هست.
یعنی می تونی به 3 شماره رأی بدی که شماره ما هست 163 اگه دوست داشتی 163 رو سه بار بنویس اگرم از بقیه خوشت اومد به بقیه هم می تونی رأی بدی فقط شرایط رأی دهی زدن آدرس وب یا ایمیله یادت نره.
ممنون[بوسه]
قضیه قضیه کل کله اگه تونستی بری رأی بدی لطف بزرگی کردی.[قلب]

_________♥♥♥♥♥♥♥♥__________♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥_♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_____♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
______________♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥
_________________♥♥♥♥♥♥♥♥♥
__________________♥♥♥♥♥♥
___________________♥♥♥♥
___________________♥♥
__________________♥♥
_________________♥
_______________♥
____________♥♥
__________♥♥♥
_________♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥
_______♥♥♥♥♥♥♥♥
________♥♥♥♥♥♥♥♥
__________♥♥♥♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥♥
_____________♥♥♥♥♥
____________♥♥♥♥
_________♥♥♥♥

بدو بدو بیا آپم.

سمانه 1390/07/27 ساعت 03:14 ب.ظ http://samanehhosein.persianblog.ir/

کاش خدا این خیانت کارارو به سزای اعمالشون برسونه
من خیلی از اینا رو دیدم
دوست صمیمی ام باعثه فروپاشی خونواده شد
باهاش قطع رابطه کردم

شاپرک 1390/07/28 ساعت 10:31 ق.ظ http://www.shaparac.blogfa.com

هیییییییییی هیییییییییییییی، چی بگم والا از دست بعضی ازین دخترا. مثل همکار خواهر من که رفته زن سوم رئیسش شده فقط و فقط واسه پول. (دو تا قبلی رو طلاق داده بود) یعنی کسی باور نمیکنه که جز واسه پول این کار رو کرده باشه. فکرشو بکن با 20 سال اختلاف سنی! از این چیزا متأسفانه زیاد هست. امان از این پول

سیلام
همه رو خوندم!وای چه دیر به دیر میایی کوشی تو؟

پریا 1390/07/29 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.roteilpar.blogfa.com

سیلام نگینی به کمکتون نیاز دارم.بهم سر بزنین

ریحانه 1390/07/30 ساعت 11:52 ق.ظ http://sheima.blogfa.com

نمی دونم چرا جواب منو نمی دی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

ستاره و نیاز 1390/07/30 ساعت 01:36 ب.ظ

سلام.خوبی عزیزم؟مرسی بهم سر زدی .عالی بود طبق معمول[گل]

نازی 1390/07/30 ساعت 03:12 ب.ظ http://nazi3700.blogfa.com

نگین جونم کجایی؟ غیبتت طولانی شده... دلم واست تنگ شده عزیزم
امیدوارم هر جا که کسی شاد باشی و خندون.
راستی راستین کوچولو چه طوره؟ خوبه؟ کاش میشد گازش بگیری از طرف من

سلام نگین جونم....
گذروندن وقت با دوستان همیشه لذت بخشه...
از خودت چه خبر ؟ از نی نیه خالت چی؟ کم پیدایی خانومی.....
راستی نگین جون من همون الله هستم که قبلنا هم برات نظر می دادم....یه بچه وبلاگ دارم...میدونی گمونم....اسممو توش عوض کردم.....

متاسفانه این جور مسائل واقعیت جامعه ماست. بخاطر پول خیلی کارهای دیگه هم می کنن

بانو 1390/08/02 ساعت 01:31 ب.ظ http://ruzhaye-abrishami.blogfa.com

متاسفانه جامعه مون داره پر میشه از این کثافت کاریا...
ولی از پیرمرد نوشتت خیلی خوشم اومد...

نانا 1390/08/02 ساعت 01:57 ب.ظ

99 درصد حدس میزنم رفته باشی همدان !!
آره

شیر کوچولو 1390/08/02 ساعت 03:13 ب.ظ

این چیزا خیلی زیاد شده متاسفانه. نمیدونم چرا بعضی از دخترهای ما شانشون رو این قدر پایین میارن و به خاطر مشتی پول دست به هر کاری میزنند.

ستاره و نیاز 1390/08/02 ساعت 09:19 ب.ظ

سلامــ سلامــ
خوبیــ؟؟
میدونیــ برایــ چیــ اومدمــ ؟؟
اپمــ دیگهــ . یه لینکــ تکونیــ حسابیــ دارمــ ! سر نزنیــ remove هستیــ
بوســ بایـــ منتظرتمــ
(..')/♥ ♥('..)
.\♥/. = .\█/.
_| |_ ♥ _| |_

مینا 1390/08/03 ساعت 06:41 ب.ظ

کجایی تو ؟

اینجام

سلام نگین خانم. من تازه با وبلاگ شما اشنا شدم از شما چند سوال داشتم اگه ممکن است به من جواب بدهید. 1-شما در کدام دانشگاه وچه رشته ای تحصیل کرده اید؟ 2-ایا همسر شما استادتان بوده است یا نه؟ 3-احیانا فامیل شما عزیزی نیست؟ 4-شما از اول اینقدر با سلیقه بودید یا قبل از ازدواج برای بعد از ازدواج دوره دیدید؟ 5-ایا شما عضو فیس بوک هستید؟ (حاج اقا به شدت تاکید دارند که همه زنانشان با ابزار های روز اشنا باشند و به بقیه هم اموزش دهند) البته من چون به حاج اقا بسیار علاقه مندمبه همین خاطر این وظیفه را به عهده گرفتم درپایان نگین خانم اگه دوست نداشتی میتونی جواب هر کدام از سولات را که نخواستی ندی. با تشکر

سلام عزیز دلم
خوشحالم که یه دوست وبلاگی جدید پیدا کردم
حالا بریم سراغ جواب سوال ها
1- عزیزم من رشتم کامپیوتره و دانشگاه پیام نور هستم
2-نه عزیزم رشته همسری کلا ا من فرق داره من و همسری دختر دایی و پسر عمه هتیم
3- نه عزیز دلم فامیلم عزیزی نیست
4- راستش من وقتی خونه بابام بودم حتی یه کوکو هم دست نمی کردم ولی ماه آخر قبل از عروسیم مامانم کم کم دست به کار شد و آشپزی یادم داد البته خودم هم خیلی علاقه داشتم و واسه همین همیشه تو اینترنت دنبال دستو العمل های جدید برای غذاهای مختلف هستم
5- آره عزیزم فیس بوک هم دارم
حالا حاج آقای شما منو از کجا می شناسه

سولماز 1390/08/03 ساعت 09:32 ب.ظ http://20124.blogfa.com

سلام نگین جون
خیلی خوشحالم که بهت خوش گذشته
من هم خیلی دوست دارم شما را ببینم
ولی حیف که تهرانم
ببخش دیر به دیر میام از صبح تا ۶ بعدظهر سر کارم
وقتی هم میرسم خیلی خسته ام شرمنده

دشمن عزیز کاملا درکت می کنم

فرناز.خانه ما 1390/08/04 ساعت 01:48 ق.ظ

خانوم خجالت بکش. پاشو بیا آپ کن

رضوان 1390/08/04 ساعت 07:41 ب.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

خانومی کجایی پس؟!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد