عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

چادگان 2

 سلام دوست های گل و مهربون1750000017500000ممنون از دلداری هاتون بابت سوزوندن غذا و اما ادامه ماجرا

بله تا اونجایی گفتم که پیتزا دست پخت خانمی را نوش جان فرمودیم و ظرفها را شستم و آماده شدیم که نرگس زنگ زد گفت ساعت 3 میریم آخه شوهرش یه تصادف کرده بود و باید می رفتند تا مراحل قانونی طی بشه 

منم با خودم گفتم چه دل خجسته ای دارند تصادف کردند بعد می خوان بیان چادگان ما اگه بودیم دپرس می شدیم و یه گوشه می نشستیم خلاصه ساعت 3 راه افتادیم و نرگس و شوهرش رفتند داخل ماشین لیلاوسط های راه بود که من چون خیلی خسته شده بودم بابت دسته گل صبحم تو ماشین خوابم برد(البته همسری هم اصرار کرد که بخواب تا اونجا سر حال باشی) من خوابیدم و مثل اینکه اونا متوجه شدند تا پیاده شدیم شروع کردن به مسخره کردن من که مگه چقدر راه بود خوابیدی و ....و کلی خندیدیم 

خلاصه رفتیم ویلایی که گرفته بودند و اونجا مرتب کردیم که دیگه تاریک شده بود آقایون هوس بال مرغ کباب شده کردند ما هم از توی جوجه هایی که اماده کردیم بال ها را جدا کردیم و دادیم کباب کنند اونا رفتند بیرون کباب کردند و ما خانوم ها هم داخل نشستیم به غیبت کردن و چرت و پرت گفتن و خندیدنبعدشم شامی که نرگس آماده کردم (لوبیا پلو) خوردیم و شروع به تعریف  کردیم  و هر از گاهی یکی جک می گفت و می خندیدیم 

ویلایی که گرفتیم دو تا اتاق خواب داشت وقت خواب من و همسری فرستادند تو اتاق خوبه(کاش آدم همیشه عروس دادماد بمونه)نرگس و همسریش رفتند تو اون یکی اتاق خواب و لیلا و همسریش هم مبل ها را چسپوندند به هم و تو هال خوابیدند.وایی که چقدر وقت خواب خندیدیم آخه دوربین رو پایه و روبروی حایی بود که لیلا و همسریش می خوابیدند بعد اینا هی مسخره بازی در می آوردند که حواستون باشه کاری نکنید که ممکنه ثبت بشه و فردا آبروتونو می بریم بعد از کلی خندیدن و چرت و پرت گفتند رفتیم که بخوابیم داشت خوابم می برد یه دفعه دیدم صدای خروپف بلند شد اول ترسیدم گفتم نکنه همسری باشه آبرومون بره نگای همسری کردم دیدم قربونش برم مثل بچه ها خوابیده خیالم راحت شد که یا شوهر لیلا یا نرگسه 

صبح که بلند شدیم فهمیدیم شوهر نرگس بوده و هی سر به سرش می ذاشتیم نرگس هم طفلک می گفت تا صبح نمی خوابیدم و همش داشتم اینو تکون میدادم که خروپف نکن 

بعدشم که صبحانه خوردیم رفتیم تا نزدیک رودخونه که هوا هم خیلی سخت بود و من انقدر پوشیده بودم که نمی تونستم راه برم واسه همین زیاد سردم نشد ولی بقیه خیلی سردشون بود اونجا نرگس برامون آواز خوندHappy Dance خداییش هم قشنگ می خوند دیگه تا ظهر اونجا نشستیم بعدشم رفتیم تو ویلا و ناهار جوجه کباب خوردیم و وسایل جمع کردیم که دیگه بیایم 

 

در کل سفر خیلی خوبی بود با این که خیلی کوتاه بود ولی به قول همسری لازم بود 

 وقتی هم رسیدیم خونه من ساعت 8 شب رفتم خوابیدم و همسری نشست پشت کامپیوتر 

 

پست بعدی نوشت :در مورد تولد برادر همسری که انشالله چند روز دیگه می نویسم

نظرات 71 + ارسال نظر
ماه 1389/10/19 ساعت 03:05 ب.ظ http://www.mygoodlive67.blogfa.com

سلام
منم نگین جون
اسممو یادم رفت بنویسم
خیلی دلم تنگیده بیا آپ کن نگین جون

قربونت برم عزیزم
حتما تو این هفته آپ می کنم

فرزان 1389/10/19 ساعت 04:06 ب.ظ http://respina88.blogfa.com

فوق العاده بود.همیشه خوش بگذره

مرسی همچنین به شما

nazi 1389/10/19 ساعت 04:42 ب.ظ http://my-sweetheart.mihanblog.com/

بلاخره تونستم بخونمت...تولد برادر همسری باید پست ِ جالبی باشه زود بیا بنویس.

قربونت برم عزیزم
حتما زود میام می نویسم

چه باحالایول
راستی اون فیلمه چی شد؟
بالاخره ازشون فیلم گرفتید یا نه
تعریف کن

نه دیگه نمی شد فیلم بگیریم

پیازچه 1389/10/20 ساعت 11:03 ق.ظ

بابا تو که 25 سالته چرا اسم سایتت را گذاشتی عروس کوچولو؟! مگه کوچولویی؟

دوست می داریم
شما؟؟؟

مینا 1389/10/20 ساعت 12:59 ب.ظ http://www.ziha.blogfa.com

سلام آچم با عکس بدو بیا

ماه 1389/10/20 ساعت 02:58 ب.ظ http://mygoodlive67.blogfa.com

سلام نگین جون
عزیزم بنده خدا مامانم هیچی نمیگفت
من چون مریض بودم حسابی قاط زده بودم و اصلا حالم خوب نبود و
کمی لجباز شده بودم و کم اشتها واسه همین نتونستم قوی باشمو زود خوب بشم.
خوبم الان دیگه پیشم بیا میخوام یه آپ جدید داشته باشم
خوشحال میشم

خوشحالم عزیزم

mina(ye doste jadid) 1389/10/20 ساعت 10:07 ب.ظ

salam azizam.man taze ba webet ashna shodam.man asheghe injor mosaferatam kheyli michasbe vaghean hame zoje javon bashan yade filme darbareye eli oftadam.khosh bashin

قربونت برم عزیزم انشالله شما هم هر جا هستی خوب و خوش و سلامت باشی

خانم 1389/10/21 ساعت 12:23 ب.ظ http://zemestoone86.persianblog.ir/

سلااااااااااام همیشه به گردش و شادی و خوشگذرونیییییی
خوشحالم که خوش گذشته بهت

مرسی عزیزم

آتنا 1389/10/21 ساعت 01:53 ب.ظ http://atena11.persianblog.ir

سلام دوست جونی. حسابی خوش گذشته؟ همیشه به تفریح

عزیزمی ممنونم گلم

مینا 1389/10/21 ساعت 03:08 ب.ظ http://www.ziha.blogfa.com

اپ کن دیگه دلم پوسید اهههههههههههههههههههه

اوامر انجام شد

تارا 1389/10/21 ساعت 03:51 ب.ظ http://FERESHTEYEMAN.MIHANBLOG.COM

نگین جونم رمز وبتو میدی اینجانب تا جهیزیه ی گشنگتو ببینم؟؟؟مرسییییییییی

چشم عزیزم

آیدا 1389/10/22 ساعت 01:46 ق.ظ http://idanili@blogdoon.com

سلام خانومی. من خواننده نوشته های خوبت هستم.یه بلاگ کوچولو واسه خودم وا کردم که خوشحال میشم بهم سر بزنی و آدرسمو به دوستای گلتم بدی.ممنونم.

عزیزم میشه دوباره آدرستو بذاری؟؟!!وارد وبلاگت نمیشه

کوشی دخمل؟آپ کن دیگه

اومدم

رضوان 1389/10/22 ساعت 11:08 ق.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

نگین جونم کجایی پس؟

اومدم

شقایق و حبییی 1389/10/22 ساعت 02:17 ب.ظ

سلاممممممممممممممم قربونت بشم من الهی
خوبی نگین جونی عشقولی خودم
الهی من فدات بشم .خوب شد رفتید .واقعا بعضی وقتا برا رهایی از روزمرگی هایه زندگی این سفرهایه کوتاه لازمهههههههههههههههه
اخی حاله خاله ایئ چه طوره بهتر شده که ان شالله ؟؟
سمته شما برفی چیزی نیومده .دلم یه عالمه برف می خواد نگینین جونممممممممممممممم
راستی یه سوال در مورد ژیتزا راستش من چند وقت ژیش با دستوره یکی از بچه ها خمیر ژیراشکی درست کردم اما خوب نشد می خوام ببینم این دستوره خمیر پیتزاهه که یکی از بچه ها زحمتش و کشیده راستی راستی خوب میشه و خوب پف می کنه یا نه زیاد پف نمی کنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بعدش همین جور رو خمیر خام موادمون و بریزیم یا بزاریم خمیر بپزه بعد موادو روش بریزیم ؟؟؟؟؟؟؟
فدایه جیگرو خودم بشم که یه دنیا دوستش دارممممممممممممممممممممممم

عزیز دلم قربون اون دل مهربونت بشم
راست میگی سفر کلا روحیه آدمو عوض می کنم
آره گلکم الان بهتره
گلم جوابهای سوالاتو تو وبلاگ خودت دادم

مهشاد 1389/10/22 ساعت 04:42 ب.ظ

عروس خانوم کجایی پس؟چرا چند روزی نیستی؟امیدوارم حالتون خوب باشه

tala 1389/10/22 ساعت 09:28 ب.ظ http://eshgehonar.blogfa.com

سلام نگین جون.خوب باشی الهی.کجایی خانومی منتظرم

اومدم عزیز دلم

رها 1389/10/22 ساعت 09:52 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

کجایی خانومی خبری ازت نیست؟

ببخش عزیزم گرفتار بودم

طراوت 1389/10/24 ساعت 04:48 ب.ظ

کاشکی تا آخرش این جوری باشهراستی نکته ی مهمی را فراموش کردم غلگ املایی داشت

کجا غلط املایی داشنم
آدرس وب؟؟؟

آیتان 1389/10/24 ساعت 04:52 ب.ظ

کاش تا آخرش این جوری باشه

انشاللهدیگه چرا میزنی؟
آدرس وب؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد