عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

چادگان ۱

سلام سلام دوستای خوب و مهربون و صبورم 

اول از همه دوستان که نظراتشون دیر تایید میشه عذر خواهی کنم باور کنید من همه نظرات تایید می کنم (به جز نظراتی که میگن وبلاگ خوبی داری به ما هم سر بزن)فقط وقتی میشینم از اون اول شروع می کنم یکی یکی نظراتو می خونم و جواب میدم بعد هم به وبلاگاشون سرمیزنم واسه همین ممکنه یکم دیر بشه 

خوب والا خبر اینکه تقریبا از ابتدای اون هفته قرار گذاشته بودیم که با خالم و نرگس و لیلا و همسراشون بریم چادگان 

صبح پنج شنبه که پاشدم کلی کار داشتم که انجام بدم اول اینکه تقسیم کرده بودیم که هر کسی چی ببره بعد باید لباس های گرم آماده می کردم برای اونجا و ناهار هم برای خودم و همسری می پختم 

شب قبلش به همسری گفته بودم که ناهار کشک بادمجان می پزم(همسری خیلی دوست داره) خیالم راحت بود که کشک توی فریزر دارم و بادمجان هم دارم واسه همین تقریبا تا 11 خیالم بابت ناهار راحت بود همین موقع هابود که خالم زنگ زد و گفت اونا نمیان آخه شب قبلش مثل اینکه حال خالم بد شده بود (خیلی ناراحت شدم بهش گفتم پس منم نمیرم گفت نه برنامه بهم نزن و ا این حرفا و کلی اصرار کرد که حتما برو)منم تقریبا بی انگیزه داشتم کارها می کردم و بادمجانها را گذاشتم که سرخ بشه که یهو یادم اومد گوجه و ماست که قرار بود من ببرم نداریمواسه همین سریع لباسامو پوشیدم که برم از سر کوچه بگیرمخریدهامو کردم و برگشتم تو مجتمع دیدم تو راهرو چه بوی غذای سوخته ای میاد تو دلم گفتم خدا می دونه کدوم خانوم بی سلیقه ای غذاشو سوزونده Rolling Pin

رفتم دم در خونمون دیدم انگاری بو از خونه خودمون میاد 

واییییییییییادم رفته بود گاز خاموش کنم و رفتم دیدم بادمجون ها  تبدیل به ذغال شدندو بوی سوخته بدی تو خونه پیچیده بود تا تونستم پنجره بازگذاشتم که زودتر بو بره بیرون و بیشتر از این ابروم پیش همسایه ها نره  

حالا از یه طرف دیگه هم عزا گرفتم که الان ساعت12 هستش من چی درست کنم؟؟!!قرار هم بود ساعت یک و نیم راه بیفتیم و همسری هم ساعت 1 خونه بود 

که یادم افتاد توی وبلاگ آشپزی خودمون پیتزا رو شاپرک جون آموزش داده بود که خمیرشو هم خودت می توستی درست کنی(من پیتزا خیلی دوست دارم اما چون فریزرم جا نداشت که نونشو بگیرم و بذارم تو فریزر تا حالا درست نکردم)سریع دست به کار شدم و خمیرشو اماده کردم و بعدشم محتویاتشو اماده کردم و گذاشتم توی تستر عجب پیتزایی شده بود خداییش فکر نمی کردم انقدر خمیرش خوب بشه 

همسری هم اومد خونه و غذای منم اماده بود 

همسری تعجب کرد گفت:قرار بود کشک بادمجان درست کنی 

من:آره آخه کشکمون درآوردم دیدم کپک زده (خداییش راست گفتم چون کشک هم کپک زده بود) دیگه حوصله نداشتم برم بخرم448p.gif

همسری (بعد از اینکه یه گاز خورد ):وایی چقدر خوشمزه شد Bravoمزه پیتزاهای بیرون میده حتی خوشمزه ترBravoKisses

من:خمیرشو هم خودم درست کردم 11_2_114.gif

همسری :الهی قربون همسر کدبانوی خودم بشم  

من(توی دلم):خبر نداری این همسر کدبانو چه دسته گلی به آب داده صبح 

من در ظاهر : 

خلاصه اینکه غذا خوردیم سریع حاضر شدیم. ادامش هم بمونه واسه بعد الان باید برم پیش خالم 

 

بلاگ نوشت :دوستای گلم وبلاگ آشپزها خیلی خوب شده و تقریبا هر روز دوستای آشپز دارند یه غذای خوشمزه می پزند اگه زحمتی نیست یه توک پا تشریف برید حتی یه قسمت سفارش غذا هم داریم که هر کس هر غذایی بلد نیست میره کامنت می ذاره و بقیه آشپزها داوطلب میشند که اون غذا را اماده کنند و آموزش بدهند 

 

گمشده نوشت :نـــــــــــــــــــونــــــــــــــــــــــو گم شده کسی ازش خبر نداره

نظرات 57 + ارسال نظر
شاپرک 1389/10/11 ساعت 02:40 ب.ظ http://www.shaparac.blogfa.com

ای وای این چه کاری بود کردی ، حواستو جمع کن خانومی
به هر حال خوشحالم که شوهرت پیتزا رو دوست داشت
راستی انگار همشهری هم دراومدیم (از چادگون رفتنت فهمیدم)

اصفهانی هستی؟

طیبه 1389/10/11 ساعت 03:11 ب.ظ

سلام خوبی خوش به حالت میری مسافرت .منم میخوام برم ولی سرکارمون اینقد کار هست نمی شه بریم .خالت خوبه ؟نی نیش خوبه؟ مواظبش باش ایشاله این دورانو به خوبی بگذرونه

سلام گلم مسافرت خیلی خوه ادم خستگیش درمیره
خاله هم با نینیش خوبهقربون تو دوست مهربونم بشم من

tala 1389/10/11 ساعت 03:27 ب.ظ http://eshgehonar.blogfa.com

سلاممممممم.افرین نگین جون.خانوووووووووم اونه که از موقعیتها به نحو احسن استفاده کنه که شما هم اینکارو کردی .مطمینم نیومدن خاله حواستو پرت کرده بود خوش باشی گلممممم

به خاطر تعریفت ممنونم

ملیکا 1389/10/11 ساعت 03:37 ب.ظ http://www.tarahino.blogfa.com

سلام نگین جونم

خاله ات خوبه ؟نگران شدم

اشکالی نداره.
وبلاگ اشپزی هم خیلی خوبه من که سر میزنم.
همیشه شاد باشی.

آره عزیزم خالم هم خوبه
فقط مثل اینکه گرمش شده و حالت تهوع گرفته بود
قربون تو مهربونم بشم که سر میزنی

سلام کدبانوی نمونه
میبینم که همکار شدیم و هر دو دست به سوزوندمون حرف نداره
عیبی نداره
راستی شرمنده بابات وبلاگ آشپزی
به خدا ۲.۳ هفته ست همش مریضم
اصلا حس و حال اینترنت ندارم چه برسه به آشپزی
ولی در اولین فرصت حتما یه غذای خوشمزه درست میکنم

جدی؟؟؟تبریک میگم همکار
نه عزیز دلم هر وقت تونتی برو سراغ آشپزی و عکس غذاهای خوشمتو بذار
قربونت بشم هر موقع راحت بودی اینکارو بکن

آتنا 1389/10/11 ساعت 03:44 ب.ظ http://atena11.persianblog.ir

ای جونم. خدائیش همسرت باید قدر همچین زن فرزی و باسلیقه ای رو بدونه. راستی وبلاگ آشپزیتون هم عالیه اگه میشه من رو هم عضو کنین

مرسی گلم نظر لطفته
برو تو درخواست نویسندگی یوزر و پسورد بهم بده

سیما 1389/10/11 ساعت 03:47 ب.ظ http://www.simaa.blogfa.com

سلام

ایرادی نداره

خواهش دارم از خودت برام عکس بذاری تا ببینم این وروجک چه شکلیه ؟؟؟

با ابنهمه ابتکارات

حتما عزیزم در اولین فرصت عکس می گذاریم

آزی 1389/10/11 ساعت 04:29 ب.ظ

نگین جونم مرسی بابت رمز اون پستت.
میگممم شانس آوردی آتیش نگرفت جایی.گلم حواستو جمع کن. ولی ماشالا چه فرز غذا درست کردی آفرین

آره واقعا خدا بهم رحم کرد
چشماز این به بعد حواسمو بیشتر جمع می کنم

نگار 1389/10/11 ساعت 05:05 ب.ظ

به به چشممون روشن!!!!! حیثیت نذاشتیم تو اون مجتمع واسمون!!!! 2 روز دیگه با چه رویی بیام اونجا!!!! همه میگن خواهر همونی که غذاش سوخته بود؟

قایمکی میاریمت

عروس کوچولومون که بی حواس نبود!!
مامان بزرگم اینجورموقع ها میگه یادت توچاه بیفته!(تیکه اصفهانیه، معنیشو می دونی که؟)
باپیتزاجبرانش کردی خانمی.

هـــــــــــــی خواهر پیری و هزار درد سر
نهیعنی چی؟
آره دیگه

خانم 1389/10/11 ساعت 07:17 ب.ظ http://zemestoone86.persianblog.ir/

سلااااااااااااام وااااای من خیلی وقته اینجا نیومدم چقدر من بی معرفتماااا شرمنده سعی می کنم زود به زود بیام.. چندتا از پستات رو خوندم.راستی تبریک می گم که زن عمو شدی

قربونت برم عزیزم لطف داری

شاپرک 1389/10/11 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.shaparac.blogfa.com

خب الان یک ساعته که بنده نشستم و دارم آرشیو وبلاگ نگین جون رو میخونم تا بیشتر باهاش آشنا بشم. خیلی باحال بود مخصوصا خاطرات عروسی کلی کیف کردم ، آخه من عروسی رو خیلی دوست داشته بیدم.

بابا حوصله
مرسی عزیزم لطف داری

فرناز 1389/10/11 ساعت 07:53 ب.ظ http://DailyEvents.blogfa.com

چطوری می تونم کامنت خصوصی بذارم؟؟؟ رمز رو چطوری بدم؟

شیوا 1389/10/11 ساعت 08:07 ب.ظ

اشکال نداره خانمی اصلا خودت ناراحت نکن پیش میاد
بازم آفریننننننننننن که زودی به ذهنت رسید چی کار کنی که بی غذا نمونید.ای ول دمت گرم
اگه من بودم که فقط به ابدمجونای سوخته نگاه میکردم و بعد دیگر هیچیعنی کلا هنگ میکردم.
سفر خیلی خیلی خوش بگذره

دیگه آدم واسه ماست مالی این کارهارو می کنه دیگه

فاطمه 1389/10/11 ساعت 08:41 ب.ظ http://zendegi-man-to.blogfa.com

ای ول..ای ول..بابا من میدونستم که ادم تو خونه ی خودش انقد خوش میگذرونه دیگه نامزد نمیموندم

نه بابا زودی برو ببین چه دسته گل هایی به آب میدی

فنچ 1389/10/11 ساعت 09:07 ب.ظ http://baghe-ma.blogsky.com

وااااای نگین حتما خیلی یخما بود چادگان،نه؟
ما پارسال مرداد رفتیم، شب می خواستیم کنار رودخونه بخوابیم، انقدر سرد شد که کنار رودخونه خوابیدیم، اما درون ماشین با بخاری روشن

آره خیلی سرد بود

نازبانو 1389/10/11 ساعت 09:14 ب.ظ http://songiflife.blogfa.com

چه کردی با این سوزوندن!!! البته خودم م اگر بخوام از این هنرنمای هم بگم آبروم کلن می ره. ولی خداییش دیدی چه خمیری شد. همسری که هی چپ و راست می رفت و تعریف می کرد ما هم ذوق می نمودیم
من که اگر بودم قضیه سوختن بادنجان رو می گفتم.بی خیال این حرفا رو که نداریم. فوق فوقش

خدا پدر هر کسی این خمیرو اختراع کرد بیامرزه
نه بابا همسری طفلک چیزی نمیگه من خودم آبروداری کردم

بانو 1389/10/11 ساعت 09:36 ب.ظ http://banoooomir.blogfa.com

به به کدبانو خانوم چیکار کردی
ماهینابه ات چی شکلی شده بود؟؟؟؟؟؟؟؟

خدا پدر این ماهیتابه چدن بیامرزه آخ نگفت

اسکارلت 1389/10/11 ساعت 10:11 ب.ظ http://tanha58.persianblog.ir

عروس کوچولو چند وقته میخونمت. قسمت نی نی دارشدن خالت ازهمه بانمک تره

قبون تو دوست خوبم بشم من

رضوان 1389/10/11 ساعت 10:40 ب.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

تبریک به آقای همسر به خاطر داشتن همچین خانوم زبل و فعالی.

همیشه به گردش.

وبلاگ اشپزیتونم حرف نداره.

قربونت عزیزم
قابلتو نداره

منم گاهی غذا رو میسوزونم و بعدش هم کلی طلبکار میشم و اینجوری هیچکس ازم ایراد نمیگیره

پس دست پیش میگیری پس نیوفتی

عطی 1389/10/12 ساعت 12:12 ق.ظ http://atiy-hamed.blogfa.com

آفرین به تو عروس خانم کدبانـــــــــــــــو

بعضی مواقع پیش میاد دیگه عزیزم حالا فراموش کردی عیبی نداره .صداشو در نیاررررر

الی 1389/10/12 ساعت 07:53 ق.ظ http://man-va-va.persianblog.ir

چقدر خوب که زود جمع و جورش کردی

استاد ماست مالی کردنم

بازم صد رحمت بهت نگین جان. اگه من بودم با اون بادمجونای سوخته دیگه حال دوباره آشپزی کردن نداشتم و صبر میکردم همسری بیاد بره سر خیابون یک مرغ بریون بگیره.

آخه اوضاع اورژانسی بود باید آماده می شدیم برای چادگان

تو این فصل سال چادگون سرد نبود رفتی؟

راستی من تازه باهات آشنا شدم .. لینکیدمت .... باحال مینویسی ...

قربونت برم عزیزم چرا خیلی سرد بود اما خیلی خوش گذشت

ممنون عزیزم منم لینکت کردم

سلام. عجب بوی سوختن بادمجان می آید
شاید منم امشب پیتزا درست کردم

حتما درست کن خیلی خوشمزس

فرانک 1389/10/12 ساعت 09:24 ق.ظ http://bestbooks.blogfa.com

سلام
ای ول نگین جون چه زرنگی خوب هول نکردی و سریع به فکر یک غذای دیگه افتادی

نیلوفر 1389/10/12 ساعت 09:37 ق.ظ http://Nilo0ofar.mihanblog.com

خدا رو شکر که وسایل پیتزا رو داشتی وگرنه باید املت میخوردین!!!!
تعریف نکردی چادگان رفتین چی شد و اینا!!!!
به خاله و نینیش سلام برسون!

آره خدا رحم کرد بهمون
تعریف می کنم
حتما

نگی 1389/10/12 ساعت 10:33 ق.ظ http://dotabarayeham.blogsky.com/

به به چه خرابکاری ای کردی نگین من اگه بودم اما قایم نمی کردم خوب بعضی وقتا پیش میاد دیگه دست ما نیست که
وبلاگ آشپزی تونم دیدم.. چه چیزای باحالی گذاشتین.. حتما سر فرصت استفاده می کنم مرسیییی

منم قایم نکردم یکی دیگه از دلایل نپختن کشک بادمجون گفتم
منتظریم

غزل 1389/10/12 ساعت 11:33 ق.ظ http://1362ghazaleomid.blogfa.com

نو عروس هامون هزار ماشالا آباد کردن!

بزن به تخته چشم نخوریم یه وقت

سلام عزیزم
ممنون که اومدی
خانومه هنرمند که ربطی به خانومه بی سلیقه ی چند سطر بالاتر نداره
داره؟!!!

سر سوزنی با هم شباهت ندارند

مهرگل 1389/10/12 ساعت 12:51 ب.ظ http://my-sweete.blogfa.com

خب از چادگون متوجه شدم اصفهانی هستی! من اصفهانی نیستم البت فقط دانشجو بودم
منم پیتزا دوست میدارم
کدبانوی کوچولو

قربونت همشهری دانشجو
بفرما پیتزا

leili 1389/10/12 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.loolichi.blogfa.com

salam negin jun
hamishe mikhonamet
merc babat inke etemad kardi va ramzeto behem dadi
ama rastesho bekhai man comnt gozashtan vasam kare kheili sakhtie
yani osulan nemidunam chi benevisam
faghat khastam beduni hamishe mikhonamet va duset daram hamshahri

قربونت لطف داری عزیزم.هر طور راحتتری گلم

یعنی کلا کامنت های منو تائید نمیکنی؟

چرا عزیز دلم من همه کامنتهارو تایید می کنم فقط همین طور که اول این پستم گفتم یکم طول میکشه تا تایید شه

آلما 1389/10/12 ساعت 02:24 ب.ظ

آفرین به عروس کدبانو
من اگه بودم با دیدن اون سوختگی دیگه مغزم هنگ می کرد که چی کار کنم

به من میگن کدبانو دیگه

ستاره 1389/10/12 ساعت 02:52 ب.ظ

من همش سه هفته نبودم هاااااا! دختر خاله+زن عمو که شدی، همدان که رفتی،بادمجون که سوزوندی........!!!

مثل همیشه برات آرزوی شادی می کنم عزیزم، ایشالا که بهت خبلب خوش گذشته باشه دوست خوبم

می بینی چه زندگی مفرحی دارم خواهر

چادگان خوش گذشت؟ دیدی چه جای قشنگیه من که خیلی اونجا رو دوست دارم

آره خیلی خوب بود

اسکارلت 1389/10/12 ساعت 11:00 ب.ظ http://tanha58.persianblog.ir

ممنون که بهم سرزدی وخوشحالم کردی سعی میکنم شاد باشم آخه اگه اینطوری نباشم خیلی زود دیونه میشم بخاطر مشکلات موجود. برا عروس کوچولو گلم و همسریش آرزومیکنم همیشه شاد باشن

اره عزیزم تا می تونی بخند

چه عجب خانمی تومدین چه باهال پیش میاد دیگه خوب ولی کاری کردی مواظب خودت باش

حتما
تو هم مواظب خودت و عشقت باش

سلام گلم خوبی؟
پیتزا رو تو وبلاگ آشپزها دیدم
منم خیلی دوست دارم
بوس بوسی

هدیه 1389/10/13 ساعت 08:41 ق.ظ http://hedyeh_roz.blogfa.com

سلام عزیزم خوش گذشت اولا باید آفرین بگم با کد بانو وقتی همسر خورد دوستشو نخورد

عزیزم وبلاگت باز نمیشه

باران 1389/10/13 ساعت 09:55 ق.ظ http://dailymemoirs.blogfa.com

آره نونو گم شده .منم نگرانشم
خوبی نگین جان
پیتزا نوش جان

نونو پیدا شد

المیرا 1389/10/13 ساعت 10:51 ق.ظ http://limonaz.blogfa.com

آفرین خانومه کدبانو.من که کلی این وبلاگه آشپزی رو دوست دارم.

فقط یه پیشنهاد دارم برایه بخشه سفارش غذا و اینه که فقط بصورته آیکونی وارد بشه.دیگه کسی دربارش توضیح ننویسه.بعد اگه کسی بلد بود آموزش بده وعنوان کنه مثلا"فلان کس سفارش داده.

ممنونم عزیز دلم از پیشنهادت
باشه گلم

دخترک ماه نشین 1389/10/13 ساعت 02:43 ب.ظ

واااااااااااااای نگین کلی خندیدم!اشکال نداره دیگه مهم اینه که حتی غذا هم بسوزونی می تونی غذای خوشمزه و خوب درست کنی

دیگه باید ماست مالیش می کردم

فرزان 1389/10/13 ساعت 03:13 ب.ظ http://respina88.blogfa.com

ایول بابا آشپز.موفق باشی

رعنایی 1389/10/13 ساعت 05:34 ب.ظ http://www.ranaei.blogfa.com

سلام نگین جونم... حالا من نفهمیدم رفتین چادگون یا نه؟ البته الان فک کنم اونجا هوا خیلی سرده آآآآ!! ما همیشه شهریور یا خرداد میریم باز از عصرش سردمون میشه...
نگین جون عجب وبلاگ آشپزی باحالی شده... خانومی دستت درد نکنه... خیلی کار جالبی کردی...
چه غذاهایی هم می پزن دوستان...
نگین جونم بوووووس

آره رفتیم می تعریفیم ادامشو
آره خیلی سرد بود
قربونت قابلی نداره

رها 1389/10/14 ساعت 01:18 ق.ظ http://raha27.blogsky.com

عزیزم من بزودی میام حالم خوب نبود و خیییلی مریض بودم.
چه دسته گلی به آب دادی ولی انصافا کد بانو و زرنگی که با سرعت پیتزا آماده کردی. آفرین خانمی.

انشالله زودتر خوب بشی

شیرین خانومی 1389/10/14 ساعت 07:29 ق.ظ http://havooo.blogfa.com

وایییییی منم اینقده روی سوختن غذام حساسم خوبه مواد پیتزا داشتی و تونستی یه چیزه دیگه درست کنی ... خاله جونت چش بود ؟ ویار داره ؟

ماست مالی کردم دیگه
آره عزیزم ویارش داره شروع میشه

نازبانو 1389/10/14 ساعت 09:11 ق.ظ

سلام نگین جوون. من چک کردم قالب رو. تو این قالب از همون اولش که یه قالب ساده بود برحسب آخرین نوشته ها نبود و موضوعی تقسیم بندی شده بود. اگر خیلی مایل هستی اون رو باید کدش رو اضافه کنم به وبلاگ. که البته به نظرم در مورد یک وبلاگ آشپزی مهم تقسیم بندی موضوعیه.
در مورد اسم ها چون باید با کلیک روی هر کدوم امکامن چت با آی دی یاهو طرف باشه و ما هیچ آی دی نداریم این طور هست.

نه عزیز دلم به قول خودت نیازی نداره
مرسی گلم لطف کردی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد