سلام سلام دوست جونی های شیطون
خوب به سلامتی ای نونو خانوم قدم رنجه فرمود و به دنیای مجازیشان بازگشت
اما هفته پیش در چنین روزی تولد همسری من بود و بنده صبح از خواب بیدار شدیم و گفتیم اولین کسی باشیم که به همسریمان تبریک می گوییم
پس زنگ زدم مبایلش و شروع کردم با جیغ جیغ تولدشو بهش تبریک گفتم که دیدم هی داره میگه یواشترآهسته تر حرف بزن گوشم کر شد بنده هم بهش گفتم بی جنبه
داشتم واسه دنیا اومدنت
ذوق می کردم اینجوری می زنی تو ذوقم
و بسیار جدی خداحافظی کردم از آنجایی که همسری شناخت کاملی نسبت به خلقیات اینجانب داره و می دونست که اگر از دلم در نیاورند با یک من عسل هم بعدا نمی توانند مرا میل کنند
بعد از چند دقیقه زنگیدن منم تحویل نگرفتم گفت عزیزم آخه یکی از همکارهای خانوم نشسته بود کنارم و منم هر کار می کردم صدای تلفن کم نمی شد تو هم داشتی جیغ جیغ می کردی و اون خانوم هم لبخند تمسخر آمیز کوشه لبش نشسته بود
واسه همین گفتم آهسته تر حرف بزن
امــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا از آنجایی که بنده بسیار پررو تشریف دارم و هیچ رقمه از رو نمیرم گفتم خوب اون خانوم مسخرش میومد پا می شد می رفت اونور اصلا بره خودشو مسخره کنه اصلا اون کیه که اومده نشسته کنار توو بالاخره همسریمان ما را آرام کردند و فرمودند که اشتباه کردند و باید به اون خانوم تذکر می دادند که بلند شو برو اونور مگه خودت ناموس نداری
منم دیگه بخشیدمش
دیگه با خالم رفتیم یه کم خرید و بنده اومدم و افتادم به جون خونه دانشگاه هم دو در کردم و نرفتم عصر هم همسری اومد گفتم بلند شو بریم کیک بگیریم اینجا یه جا هست کیک خانگی می پزه که خیلی هم خوشمزه هست آقا ما اول رفتیم گفت کیکام تموم شده تو راهه تا یه ربع دیگه میاره دیگه ما رفتیم یه چرخی زدیم و برگشتیم گفت هنوز نرسیده یه ربع دیگه میاد نیم ساعت بعدش رفتیم گفت یه ربع دیگه میاددیگه کلی صابون زدیم به دلمون که آخ جون عیب نداره کیک تازه می خوریم همسری هم به من گفت بریم خونه من ساعت 8:30 میام می گیریم کیک و ساعت 8:30 هم رفت دوباره کیک نیاورده بود
و دیگه همسری رفته بود از یه جا دیگه کیک گرفته بود که فکر کنم قدمت اون کیک به اندازه سن همسری بود
و شیرین 30 سال فکر کنم تو یخچال مونده بود تا بالاخره همسریمان گرفته بودش خلاصه دیگه مهمونامون اومدن و منم تو مدتی که همسریمان دنبال کیک زیر خاکی رفته بود با مادر همسری خونه رو جشن گرفتیم و همسری نمی دونست می خوام این کارو کنم و وقتی با اون کیک ما قبل تاریخ
اومد کلی ذوقید
دیگه مهمونا اومدند و تولد شروع شد اما کادوهایی که همسری گیرش اومد :
از طرف نگین بانو : یک عدد شلوار لی به همراه کمربند
مامان همسری:تاپ و شلوارک
مامان بزرگ خودم : شلوارک
خاله و برادرشور گرام : افتر شیو
خاله همسری : شلوارک
دیگه بعدشم همه رفتند و فقط خالم و شوهرش موندند یک تعریف کردیم بعد همه دیگه اونا رفتند خوابیدن ما هم یکم جمع و جور کردیم و خوابیدیم
چهارشنبه دیدار با بچه ها
خوب چهارشنبه از خواب که بیدار شدم قصد داشتم برم حمام و هر چی حساب کردم دیدم دیر میشه برم حمام دیگه بی خیال شدم حاضر شدم و رفتم بر سر قرار که دیدم دو تا خانوم شیک و با کلاس
وایسادن رعنا جونیمو که شناختم
اما اون یکی خانوم خوشتیپ را که دیدم شاخک هام تکون خورد که کی می تونه باشه
دیگه تا دیدمشون بعد از سلام و علیک و قربونت برم و اینا فهمیدم که همون فرناز خانوم خانه کوچک ما هست خدا وکیلی فرناز با اون آتیش پاره ای که من تو ذهنم تصور کرده بودم زمین تا آسمون فرق داشتی خیلی آروم و ساکت دیگه رعنا جونم زحمت کشیده بود برای هر کدوممون یه شاخ گل رز قرمز آورده بود
دستت درد نکنه عزیزم ما هم گرفتیم و رفتیم نشستیم تا بقیه بچه ها بیان که نی نی و خواهر و بعد از چند دقیقه دیگه هم شاپرک جون اومد دیگه ما بعد کلی گشتن یه جای سایه پیدا کردیم که کارمند محترم شهرداری اونجا بود که ماهارو با گل اشتباه گرفته بود
و می خواست بهمون آب بده هر چی گفتیم آقا برو حالا اونطرف آب بده گوشش بدهکار نبود
دیگه ما هم بلند شدیم یه کم قدم زدیم بعدشم رفتیم بستنی و فالوده خوردیم بعد هم نی نی و خواهر رفتند سراغ عشق و حال و من و رعنا و فرناز و شاپرک رفتیم برای ناهار بعد هم عکس گرفتیم و خداحافظی کردیم و اومدیم خونه منم اومدم خونه دوش گرفتم خوشملانسی فرمودیم تا همسریمان آمد و کلی با ذوق براش تعریف می کردم که کجاها رفتیم و چکار کردیم و اونروز هیچ وقت فراموش نمی کنم
جمعه مهمانی نگین
جریان مهمونی امروز این بود که ما چند وقت پیش برای ناهار همسری که می خواست ببره دانشگاه از اون کتلت برنج ها که قبلا دستورشو گذاشتم درست کردم و دادم همسری برد نگو یکی از همکاراش که با هم دوست هم هستند سر غذا میرسه و همسری به تعارف بهش می کنه و این آقا یک دل نه صد دل عاشق این کتلت برنج میشه البته قبلا ما با این آقا و خانومش رفته بودیم خونه یکی از دوستای همسری که تازه عروسی کرده بودند و قبلا باهاشون آشنا شده بودیم دیگه خلاصه همسری ما هر موقع می گفته بچه ها بیاین یه شب دور هم جمع بشیم این آقا می گفته میایم خونه شما به خانومت بگو از اون غذاها درست کنه
دیگه ما هم اون آقا که اسمش حامد خان بود با خانومش و اون یکی دوستش که رفته بودیم خونشون عباس خان و خانومش و یکی از دوستای مجرد همسری به صرف کتلت برنج دعوت کردیم دیگه از صبح بلند شدم غذا حاضر کردن
که منو غذاییم عبارت بود از :عدس پلو + کتلت برنج + ماست کنگر + دو نوع سالاد + مربا و ترشی + دسر شکلات + ژله
خوب دیگه از صبح گیر حاضر کردن همینا بود و جا داره اینجا از زحمات بی دریغ همسری تشکر کنم که بسیار کمک اینجانب کرد
خلاصه مهمونا اومدند و مهمونی شروع شد و غذا رو که داشتم سرو می کردم عدس پلومو دوباره شکل پروانه درست کردم و بالها شو مثل قبل تزئین کردم که همه کلی خوششون اومد هم از غذا و هم از مخلفات و هم از تزئینات و کتلت ها که تا آخر خورده شد از عدس پلو هم بیشترش خورده شد شب خوبی بود و خیلی خوش گذشت و کلی گفتیم و خندیدیم قرار گذاشتیم که این رفت و آمدها ادامه داشته باشه بعدشم که مهمونا رفتند همسری تمام ظرفهای شام شست
(آخه بهم گفت بعد از غذا نرید آشپزخونه ظرفها رو بشورید بیاید بشینید با هم تعریف کنیم آخر شب خودم همه رو میشورم) منم آشپزخونه رو جمع و جور کردم طی کشیدم
و دیگه نفهمیدیم چطور رفتیم تو رختخواب
سوتی های مهمونی:
اول از همه اون دوست مجرده همسری اومد و رفت تو اتاق همسری که کتشو در بیاره همسری هم رفته بود پایین استقبال بقیه مهمونا منم دولا شده بودم داشتم شمع های رو میز تلویزیون روشن می کردم (آخه یه دفعه این دوستش در واحدمون زد مثل اینکه در باز بوده خودش اومده بوده تو) منم نرسیدم شمع ها رو روشن کنم خلاصه منم شلوار کرم پوشیده بودم و دیدید که آدم با شلوار کرم دولا بشه چه افتضاحی به بار میاد قبلشم به همسری گفتم پذیرایی کردن با تو باشه من نمی تونم دولا بشم خلاصه منم گفتم این تو اتاقه هر موقع بخواد بیاد یه یالله چیزی میگه همینطوری مشغول روشن کردن شمع ها بودم حالا مگه روشنم می شدند که دیدم یکی از پشت سرم میگه :احسنت به سلیقتون ماشالله خیلی با سلیقه هستید من یه دفعه راست شدم و برگشتم عقب نگاه کردم
دیدم بله آقا قشنگ رو مبل پشت سر من نشسته
حالا از کی اومده بود نشسته بود و چطور اومده بود که من نفهمیدم بماند
دیگه خودم می دونم چقدر سرخ شدم
فقط گفتم خواهش می کنم شما لطف دارید و رفتم تو آشپزخونه که یکم هوا بخورم یعنی با اینکه کولر روشن بود حس کردم رفتم تو کوره آتیش ار بس گرمم شده بود
به من چه تقصیر خودش بود می خواست یه یالله بگه خلاصه تا چند دقیقه روم نشد تو صورتش نگاه کنم.
فردا صبحشم به همسری گفته بود ماشالله قدر این خانومتو بدون خیلی با سلیقه و کدبانو هستش دیشب خیلی زحمت کشیده بود
خوب اما روز مادر و روز زن به همه دوستای گل و مهربونم تبریک می گم
همچنین به مامان جونی خودم که واقعا برام زحمت کشیده و هیچ وقت محبت هاشو یادم نمیره.مامان جونم انشالله همیشه زنده و سرحال باشی.خیلی دوستت دارم مامان جون بیشتر از اونی که فکرشو بکنی
برای روز مادر من و خواهرم برای مامانم یه جارو شارژی گرفتیم
و من و خالم برای مامان همسری پول گذاشتیم یه دونه سکه پارسیان
امروز هم همسری برخلاف هر روز دیرتر رفت سر کار منم تو رختخواب کلی به خودم نوید دادم که می خواد اول بهم کادو بده بعد بره آقا ما بلند شدیم از صبح هی لبخند زدیم بهش و قربون صدقش رفتیم انگار نه انگار که اصلا امروز خبریه
خلاصه جلو چشم خودش زنگ زدم به مامیم تبریک گفتم
تا یادش بیاد امروز روز زنه بازم هیچی
(به مامان همسری زنگ نزدم چون اون موقع خواب بود) بعدشم خداحافظی کرد و رفت
منم گفتم شاید عصر می خواد با یه شاخه گل و هدیه بهم تبریک بگه تا عصر می صبرم اگه خبری نشد آنوقت دیگر حسابی براش دارم
و صد در صد در روز مرد تلافی می کنم
یک ساعت پیش زنگ زده میگه روزت مبارک عزیزممیگم چه عجب یادت اومد باید تبریک بگی میگه نه آخه می خواستم تلفنی بهت تبریک بگم (دیگه اینجوریشو ندیده بودیم همه می ذارن رودر رو به یکی تبریک بگن این همسری ما برعکس کار می کنه)
البته استنباط بنده اینه که احتمالا رفته و همکاراش تجربیات تلخ گذشته خود را در رابطه با فراموشی این روز مهم در اختیارش گذاشتند و ایشان هم ترجیح داده حداقل یه زنگ بزنه
راستی امروزم تولد خواهر جونیم نگار هستش که بهش از اینجا تبریک می گم
برای سلامتی همسری دعا کنید که یه چیزی بگیره دستش بیاره
روزت رو دوباره تبریک میگم عزیز دلم





حتما همسری برات چیزی میخره
تولد همسریت هم خوشحالم خوش گذشته،اشکال نداره عوضش کیک خریدن خاطره شد
عزیزمی مرسی خانومی

همین الان وبلاگت بودم
امیدوارم
آره کلا همه چیز خاطره میشه
سلام روزت مبارک نگین جونم
خیلی کدبانویی عزیزم واقعا ها اونهایی که ده سال هم هست سر زندگیشونن به این راحتی مهمونی نمی چرخونن
قربونت برم خانوم خانوما
این حرفا چیه دیگه عدس پلو و کتلت که این حرفا رو نداره
در هر صورت مرسی خانومی
سلام



اول همه عکسهای بیرون رفتنتون رو نمی ذاریی
دوم چه سوتی دادی بابا درحد لالیگااااااااااااااااا
سوم میدونم که میخره چون سرشو نمی خواد به باد بده
سلام خانومی
عکس ها دست من نیست ولی رعنا تو وبلاگش گذاشته
خیلی ضایع شدم نهههه
انشالله
به به...
اومدم بذار بخونم ببینم دنیا دست کیه...
اصلا چه معنی میده همکار زن هی واسه آدم لبخند زکوند بزنه...
نگین بریم بکشیمش...
دهههههههههههههههههههههههههههههه
به به به کیک خوب با یکی یه تاینی از سوپری محل میخریدید که بهتر بود تا کیک خراب...
چه شلوارک بازاری شده...دیگه همسریت تا ۱۰ سال دیگه نیاز به شلوارک نداره...
تازه نگین میتونه ساعتی یکیش رو بپوشه...
منو که نبردین...فقط زنگیدین که جات خالی...غذامم ندادین....فکر کنم منو برده بودین اسیری...
دست رعنائی هم درد نکنه من که عاشق گلم...
بریم بعدی...
فعلا داداچ...
والا به خدا اون همه دانشجو می بینه سر کلاس سیر نمیشه میاد گیر میده به همسری ما
بریمممممم
والا به خدا آبرومون رفت حالا میرن مهمونامون میگن یه کیک خراب خوریدیم یه شلوارک دادیم.حالا فهمیدی چرا تولد همسری دعوتت نکردن چون نمی خواستم کیک خراب بخوری
آره والا تازه بهش گفتم بیا بریم دستفروشی قبول نکرد
ما در تمام لحظات و ثانیه ها می گفتیم جای نونو خالی (خداییش چند بار من و رعنا گفتیم)
آره والا رعنا یه خانوم به تمام معناست
بریم
ببین نگین این دوست همسریت فکر کنم بیشتر از مدل لباست فهمیده که کدبانوئی...



بعدم خانوم مگه خودت ناموس نداری بار اخرت باشه جلو مرد مجرد اینجور میکردیا...
دهههههههههههههههههههه
دست گلتم درد نکنه واسه پذیرائی...
چشم خواهر شوهر گرام
خواهش می کنم خانومی
انشالله یه روز غذا (صد البته زرشک پلو با مرغ)برای پذیرایی از تو آماده می کنم
وای از این روز...



بیشتر روز استرس هست بابا...
من که الان تیک عصبی گرفته منو شدید دارم خودخوری میکنم تا نانا خان زودتر بیاد ببینم خبری هست یا نه...
حالا بازم واسه تو همسریت زنگ هم زد واسه من که اصلا زنگ هم نزده...
خدا هیچکی منو دوست نداره...(به جز سوپری محل...)
روزت مبارک عسلم...
خوب برم سراغ تولد نگار جونم...
والا به خدا هر سال بخواد انقدر استرس داشته باشیم که ۱۰ سال پیر میشیم خووووووو




چشم نانا خان روشن .میگم هر روز برو از این سوپری خرید کنم معلومه آدم روشن فکریه
منم هی نگاه ساعت می کنم
دیگه قشنگ اگه چیزی برات نیاره خونش حلاله
تـــــــــــــــــــــــــولـــــــــــــــــــــدتـــــــــــــــــــــ مـــــــــــــــــــــــــــــبـــــــــــــــــــارکـــــــــــــــــــ


نــــــــــــــــگــــــــــــــــــار
جـــــــــــــــون جون جون جــــــــــــــــــــــون جون جون جون جون جـــــــــــــون جون جـــــــــــــــــون جون جون جون جـــــــــــــــــونـــــــــــــــــــم...
ایشالله 120 سالگیت رو بجشنی و من هم بدعوتی...اما باور کن قول میدم زیاد اذیت نکنم دخمل خوبی باشم...
فدای تو عزیز که حس میکنم مثل خواهرت گل و مهربونی فدات شم...
نگین بگو نگار جونم بیاد بخونه...
به این کامنت جواب نمی دم تا نگار خودش بیاد بهت جواب بده.مطمئن باش نونو جون منم بهش نگم انقدر فضوله که میاد می خونه
مخصوصا پیغام های تو و رعنارو آخه چون عکساتونو دیده قشنگ می شناستتون
خوب عینک بزنید برید بفروشید...


ببین همین بلاگ هم میتونی مارکت آنلاین راه بندازی فقط قربونت پیک شلوارک ها رو بذار روز مرد هم نزدیکه مشتری زیاد گیرت میاد...
خداییش قصد داشتم برای روز مرد شلوارک بخرمااااااا تیرم به سنگ خورد(البته تا قبل از امروز از امروز به بعد ممکنه قضیه فرق کنه و نخرم چیزی
ایشالله یه روز یه مسابقه بهترین آشپزی رو ایران بذارند هر دو بریم غذای مشترکمون رو بدرستیم...
چه مسابقه ای...خدا قسمت کنه ملت بیان بخورن بفهمند ما با این کارهامون داریم هدر میریم...
واییی نونو فکر کنم میشه یه مسابقه طنز از بس که من و تو هی سوتی بدیم و بخندیم
ملت کف می کنند شاید این همسرامونم بفهمند چه جواهری تو خونه دارند و قدر نمی دونند
روشن فکر... اق...ا با فرهنگ... با کمالات ...
هی میگم واست هدیه خریدم هی میگم نخریدم...
اخرم یه لنگه دمپائی واسش میندازم...
خدایا حکمتتو شکر
داری منو...
اینجا چت روم نگین میباشد...
کاری که نداری مزاحم باشم...
الوووو
نانا کی میاد خونه؟؟؟
بله در خدمتم
نه بابا بی صبرانه منتظر ساعت 5 هستم که همسری بیاد ببینیم تکلیفم امشب چیه
عزیزم تو اگه کاری داری من مزاحمت نمیشم
خطاب به نگار...


میگم نگار من و رعنا رو دیدی آب قند رو که خوردی...
بعدم خانوم خانوما خوب بیا بلاگمون تا بیشتر باهات اشنا بشیم خو دختر دلمون نگار میخواد...
فدات عزیز دلم...
اتفاقا می اومد همیشه می خوندت ولی می گفت چون می دیدم نمی شناستم کامنت نمی ذاشتم
حالا الان بیاد اینجارو بخونه میاد سریع تو وبت جواب می ذاره حالا ببین من هیچی بهش نمی گم
اه چه جالب نانا هم ۵ میاد...
نه بابا تازه خوب که نتیم و سرگرم و الا تا الان سکته رو زده بودم...
پس ۱۰ مین به پنج میریم خوشملانسی کنیم که حداقل اگر هم کادو خریدن دلشون بکشه بهمون بدن
آره والا من که کف کرده بودمم از بیکاری
چه دختر گلیه...


مثل خودمه منم تا ببینم یکی ازم دعوت کنه سریعا میرم بی چون و چرا...
یادت باشه دعوتم نکنی...
تو بزرگتری یا اون دخمل...
من که الام از حموم اومدم بیرون...


موهامم با روغن زیتون فر کردم نشستم...
فقط یه ماشین دوماد کم دارم راهی سالن عروسی بشم...
خوش به حالت دختر
من الان مثل ایناییم که از سر زمین برگشتند خونه
از صبح اصلا حال و حوصله نداشتم به خودم برسم
عزیزم روزت مبارک
امیدوارم همیشه خوش باشی و خندون خانمگلی
مرسی خانمی روز تو هم مبارک
عزیزمی
وای هانی ...
نگار بیا تو جیجرم که الان کلی ذوقیدم که خیلی اختلاف سنی نداریم...
الان بهش زنگیدم گفتم اپ کردم نمیای بخونی گفت الان میاد حالا ببینی میشینه قشنگ تموم نظراتو می خونه و هر هر می خنده
این سوتی هات منو کشته
و روزت مبارکککککک
قربونت عسلم
مرسی خانومی
میگم حالا اون بیلت رو بذار کنار نزنی تو سرش بیچاره بشیم...

بشم دوست قاتل...
دختر بلند شو برو یه زذه بخوشکل...
قول بده اگه رفتم زندان بیای ملاقاتم و برام کمپوت بیاری
مرسی عزیز دلم که اومدی
انشالله هر دومون امشب به مراد دلمون میرسیم
فعلا به قول خودت داداچ
گل افشانی به یمن ورود نگار جون...
نه اخه میخوام بدونم تو هم...
بابا تو این گرونی کمپوتم کجا بود...
بعدم خانوم من خودم الان دارم دنبال بیل میگردم واسه ورد نانا خان...
نگران نباش اونجا هم با هم هستیم...
ایشالله...
الان نگار میاد میخونه میگه این دو تا چه عقده هدیه دارند...آبرومون رفت...
فعلا داداچ...ارزوی سلامتی برای نانا و همسریت رو دارم...
بابای...
من چی


باحال میشه ها
خوب آخه مگه چکار کردم
آهان کمپوتو میگی
واییی فکر کن با هم هم سلول بشیم
نه اون عادت داره به این کولی بازی ها
منم امیدوارم هردوشون سالم بمونند
بابای
یعنی آجی فقط خدام خداست من بیام اونجا و تو عدس پلو یا زرشک پلو بذاری جلوم. دارم برات



ولی وقتی کادو تولدم رو هم دادی عشق واقعی مو بهت ابراز میکنم. چون در صورت کادو نگرفتن ممکنه همین هم از بین بره
اون قسمتی رو که نوشتی واسه مامی جارو شارژی رو بخون، نه یه بار نه دو برا. اونقدر بخون تا عذاب وجدان گریبان گیرت بشه و یاد بدهی ت بیفتی. بلکه فکر منم آزاد بشه
اوخـــــــــــــــــــــــــــی غمل نباشه، اگه همسری چیزی نخریده بود فقط کافیه یه ندا به منم بدی
واسه تو که سهله، واسه منم همونجا میره یه چی میخره
آجِـــــــــــــــــــــــــــــــی عاچقتم. میســــــی که به یادم بودی
بابا جون خوب وقت نشد برم پولشو بریم یعنی حوصلشو نداشتم میریزم دیگه
دیگه راه دوره نمیشه کادو داد
خرمشهر را خدا آزاد کــــــــــــــــــــــــرد.











ممد نبودی ببینــــــــــــــــــی نگار دنیا اومد.......
دودودو دودودو دودوذودودوووووو نـــــــــــــــــونـــــــــــو
سلام به روی ماهت نونو جونی خودم که انقد عااچقتم
میســــــــی ناناسی.
روز توام مبالک خانومـــــــــــــــــــــــــی
موامو انگار آتیش زدن یهویی. اومدم دیدم پس حسم بی دلیل نبوده
چرا اتفاقا تا دیدمت طلب آب قند کردم. گفتم کاش من پســـــــــــــــــــــــــــــــــتر بودم
خدایی دیدمت عاچقت شدم
نونو جونی 1 سال به سن مزدوج شدن نزدیک شدم
شاید این جمعه بیاید شایــــــــــــــــــــد
نونو جون بی زحمت خودت جوابشو بده
آجـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی روزت مبارک



میدونم تبریک نمیگفتم کله م کنده بود
نونو جونی الان باید برم کلاس(کادو گیرون و شیرینی دهون)
شب برگشتم حتما حتما میام بهت سر میزنم
آجی منم شیرینی
اینبار اولین کاری که کردم اسم و آدرس گذاشتم



خیلی خندیدم که گفته میخواستم تلفنی تبریک بگم
تولد همسریت مبارک باشه عزیزم
ایشالا در کنار هم ۱۲۰ ساله بشین
فکر کنم تا ۲۰ سال آینده دیگه نیازی نباشه شلوارک بخره
راستی روزتم مبارک نگین جون
میگم نگین جون خواهر مجرد نداری؟
فکر کنم این آقای مجرد دوست همسریت تعریفش از تو بی طمع نبوده
آفرین بر تو دختر فهمیده



مرسی خانومم
نه عزیزم حتی اگه خوب هم استفاده کنه می تونیم به بچه هامونم بدیم
اینم همسری ماست دیگه.عاشق همین کاراشم
چرا اتفاقا دارم خواهر مجرد ولی این آقا جای بابابزرگش میشه
سلام.
اووووووووووه چه خبرا بوده اینجا.نونو ونگار ونگین پکوندینا.
چی شد؟همسری کاری کرد یاخونش امشب ریخته؟
چه پست طولا نی ای



تولد همسری مبارک
تولد نگار جون مبارک
روزت هم مبارک
و در پایان
مرسی عزیزم
از طرف نگار هم میگم مرسی هر چند خودش میاد می خونه
انقدر طولانی بود
اما فقط اون شلوار کرمت یادم مونده
عزیزم بازم به یاد روز چهارشنبه کلی بوووس
راستی تفلد نگار مبارک باشه .. از طرف منم بهش تبریک بگو
راستی کادوت رو زودی اعلام کن !
بووووس. راستی عزیزم میلتم بم بده ..
بوس بوس بوس
مرسی خانومی حتما بهش می گم هر چند که میاد اینجارو می خونه
باشه میام میگم چی گرفتم
سلام خانوم. روزت مبارک


امیدوارم کادو بدست بیاد تو خونه که خدایی نکرده کار دستش ندی
اگر هم کادو نخریده بود ناراحت نشو. به قول شوهر من : من خودم کادوی بزرگی تو زندگیت هستم
اومد خدا خیلی بهش رحم کرد
حالا شوهرت واقعا روز زن خودشو بهت داد
وای وای اگه هیچی نخره که عروسیشه ولی میخره.به نظر منم تو محل کارش بهش گفتن حتما تبرک رو بگو که شب کتک میخوری.کتلت برنج دیگه چه طوریه
خودمم هم همین حسو دارم
گلم دستور کتلت برنج تو وبلاگ آشپزیمون گذاشتم دقیقا اولین پست وبلاگ گروهی ما (تو لینک هام هستش)
مرسی، کدبانو....!


من که فکر کنم در زمان ازدواج- اون قسمت زسر یه سقفش- غذاهای تخم مرغی خوشمزه ای بتمونم درست کنم و هی کتاب آشپزی بهم کادو بدن،هی
راستی به فکر سلامتی همسرت نباش که مردا عاشق سلامتیشونن.. پس از همین حالا روز زن و کادو قشنگت مبارک! عکسش رو پست بعدی بذار.
حتما عکس می ذارم
فقط گلم وبلاگت باز نشد چرا؟
ولشون کن
اگه دیدی دست خالیه تا میتونی کتکش بزن خواهشاً جای منم ایفای نقش کن چون من از دست عزیز خیلی پرم
بیچاره همسریه تو
سلام نگین عزیزم.خوبی خانوم؟
(شوخی کردم عزیزم)
ایول بابا مهمون داریت خوبه ها! در مورد دوست مجرد همسری هم باید بگم اشکالی نداره خب اونم دل داره دیگه!
الهی همیشه شاد باشی و زیر سایه همسریت.روزت هم مبارک نگین جونم.
قربون برم عزیز دلم
مرسی گلم انشالله تو هم در کنار همسری مهربونت شاد و خرم باشی
سلام عزیزم روزت مبارک
ایشالا که همسری با کادو اومده باشه
تولدهمسری هم مبارک باشه
ترکوندی کدبانو خانوم واقعاً همسری باید به داشتنت افتخار کنه
سلام گلم
مرسی روز تو هم مبارک
عزیزمی کاری نکردم من
سلام
هرچند یه کم دیر شد اما روزت مبااارک ...
کادو هم زیاد مهم نیست مهم اینکه شکر خدا زندگی خوبی دارین ...
تولدهمسریت مبارک.
منم دلم یه قراروبلاگی میخاد.
باباکدبانو باسلیقه اومدم خونتون واسم زرشک پلوی نگینی وکتلت برنج درست کن میسی عزیزم .
تولدخواهرتم مبارک
حتما عزیزم با کمال میل برات درست می کنم
قربونت عزیز دلم
نگین برای همه قسمت های این پست یک شکلک
از خنده مقنعه مو کشیدم رو صورتم که جلوی همکارام 3 نشه
بنده خداها فکر میکنن حالم خرابه
در ضمن عکستونم تو وبلاگ رعنا دیدم! مانتوت خیلی خوشرنگ بود
قربونت برم گلم چشمات قشنگ می بینه
حتما همسری چیزی میخره
مطمئن باششششششششششش
بازم سوتی؟
البته خدا وکیلی این بار دیگه تو مقصر نبودی.
راستی اینهمه ایده قشنگ واسه اشپزی رو از کجا میاری دختر.
بله دقیقا اینبار دیگه مقصر من نبودم
راستش عزیزم من معمولا شب قبل از اینکه مهمونی بدم همش فکر می کنم که سفره و میزمو چطور درست کنم گاهی هم فی البداهه به ذهنم میرسه
ان شاالله همیشه همینجوری شاد بمونی عروس کوچولو
سلام.خوبی؟وای خدا تولد هر دو تون مبارک
راستی نگین منم دوست دارم ببینمت
می دونی منم مهرنوش رو یه بار از نزدیک دیدم
همون که سوتی می ده خفن!
خیلی روز رویایی بود برام
عزیزم امیدوارم بهترین هدیه گیرت بیاد
قربونت عزیزم
والا ستاره جون منم خیلی دوست داشتم ببینمت ولی نمی دونستم شیرازی
انشالله همیشه خوش باشی
سلام نگین عزیز


روزت مبارک خانمی/
خیلی خیلی سوتیهات قشنگ است ولی بدان همه ما سوتی میدیم
مطمئن باش کادو میاره.
بازگشت نونو جون هم تبریک میگم.
تولد خواهر عزیزتم مبارک
زود به زود اپ کن
سلام ملیکا جونم
مرسی عسلم
بله دقیقا
قربونت برم
چشم حتما وقت کنم حتما آپم
وای عجب سوتی دادی
مجبور نبودی شلوار کرم رو بپوشی از قصد پوشیدی نههههههه ای شیطون
خوش بحالت که تونستی دوستای نتی رو ببینی
شاد باشی
روزت هم مبارک
بوس بوسی
قربونت عزیزم
آجی دیگه راه دوره نمیشه شیرینی داد
اصلا اس ام اس تو که خوندم نیشم تا هیپوفیز استاد شد
اون خبری که صبح دادی باعث شد بتونم یه میانترم خوب بدم
تو پولشو بفرست ما خودمون شیرینی تهیه می کنیم
قربون نگین جونم برم که انقده مفصل پست مینویسه آخه اگه ما بخوایم کامنت بدیم که باید یه پست تو وبمون بذاریم در جواب این پست شما و کامنتمون و اونجا شرح بدیم.
اینطوری نمیشه از بقیه دوستامون عقب افتادیم که باید بیام اصفهان هم ببینمت هم عدس پلو پروانه ای بخورم.
راستی شما توی خونه بریونی هم می پزید؟
در ضمن امیدوارم تولد 120 سالگی همسرتون رو باهم و نی نی هاتون جشن بگیرید
شما تشریف بیارید قدمتون روی چشم
نه عزیزم منم خیلی بریونی دوست دارم ولی تا حالا تو خونه ندرستیدم
وای خدااااااا همه اش با هم مبارک.به سلامتی ودل خوش.
قربونت عزیزم
مرسی
با یه روز تاخیر روزت مبارک عزیزمممم
سوتی نبود تغصیر خودشه
.
لوس نه به توها به اون
اه سوتیت باعث یاد خودم بیافتم
من نمیدونم چرا تو ذهنشون به این فکر نمیکنن بابا خودشونو بذارن به یه راه دیگه یا نمیدونم نیان یا نگاه نکنن!!!!!!!
گلم امیدوارم همیشه شادی باشه براتون و روز زن رو بهتون تبریک میگم تولد آبجی عزیز رو هم تبریک میگم ایشالله همیشه سلامت باشین
تولد همسرت هم مبارک وای چقدر شلوارک کادو گرفته! مبارکش باشه ایشالله به سلامتی
مرسی خانوم گل