عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

یادآوری یه خاطره

سلام سلام به به می بینم که همه بسیار متعجب تشریف دارید

شکلک های ِ هلنعزیزم که عینک آفتابی زدی هی می پری بالا بشین یه جا بچه جان، انقدر ذوق نکن که من زود آپ کردم میرم دیگه نمیاما


خوب حالا جریان چیه که زود آپ کردم امروز یاد یه خاطره ای افتادم که بازم با یادآوریش خندم گرفت حالا این خاطره چیه

سر درس آزمایشگاه مدار الکترونیکیمون بعضی موقع ها مجبور می شدیم یه سیم داخل سوراخهای برد بورد کنیم و طبیعتا هر چی سیم ضخیم تر باشه دیگه هی در نمیاد از تو سوراخ های بورد و آزمایش زودتر به جواب برسه

خلاصه همیشه این سیم های ضخیم همون اول کلاس نایاب می شدند


یه گروهی بود که بیچاره نیم ساعت داشتند دنبال سیم می گشتن و پیدا نکرده بودند تا اینکه یکیشون از زیر میز یه سیم ضخیم پیدا کرده بود خلاصه بنده خدا کلی ذوق مرگ شده بود و همچین با حالت ذوق خیلی زیاد رو به هم گروهیاش کرد و گفت :"بیاید بچه ها یه دونه کلفتشو پیدا کردم خوب تو سوراخه میره و هی در نمیاد." 


مطمئنا می تونید تصور کنید که کلاس در اون لحظه منفجر شد استاد بیچاره ها هم الکی گوشیشو برداشت گرفت گوشش و رفت بیرون که مثلا بهش زنگ زده بودند 

دیگه بماند که تا آخر کلاس اون کلاس فقط هی صدای خنده های  ریز ریز به گوش میرسید 

ولی خودمونیما هیچ وقت دوست نداشتم جای اون دختره باشم بیچاره همون لحظه شد مثل لبو


دوست عزیزم رویا و بهاره جون خیلی خوشحالم که به جمع دوستای خوبم اضافه شدید 

رویا جون من پیغامی که برام گذاشته بودی دیدم و جواب هم دادم و فکر کنم قبلا هم یه بار ایمیل زده بودی که اونم دریافت کردم جوابت هم دادم ولی فکر کنم بهت نرسیده در هر صورت خانمی خیلی از آشناییت خوشحال شدم همینطور تو بهاره جونم


راستین نوشت: وای عزیزم این روزا انقدر بلا شد وقتی مثلا من دارم با خالم حرف میزنم و محلش نمیدیم به زور شروع می کنه به سرفه زدن که یعنی بهم توجه کنید اون روز کلی با خالم بهش خندیدیم

کادو نوشت: از حالا عزا گرفتم که واسه بابام و بابای همسری روز مرد چی بگیرم

 بابا خدا وکیلی این مردا ه غیر از جوراب هیچی نمیشه براشون گرفتشکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن

هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هستیم


در ضمن یه کشتی در چین در حال بارگیری چندین تن جوراب است.همه با هم دعا کنیم سالم و به موقع برای روز مرد به ایران برسهشکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن


راستی یادتونه پارسال یه آپ کردم با عنوان :زلزله در منزل نگین بانو." که چند روز بعدشم پسته همینطوری پرید در مورد یکی از دوستای همسری بود که از جنوب داشتند میرفتن شمال بعد سر راه برای رفع خستگی اومده بودند مارو ببینند بعد یک عدد بچه آتیش پاره و بسیار بی ادب داشتند که منزل نگین بانو را تبدیل به یک ویرانه کرد و رفت؟؟؟ و مامان باباش هم فقط بلد بودن قربون صدقه این بچه لوس  و ننر برن یادتونه؟؟؟

پارسال تقریبا همین موقع ها بود واسه همین چند روز پیش به همسری گفتم :اگه فلانی زنگ زد و گفت دلم برات تنگ شده و اینا شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن بدون باز دارن میرن شمال و می خوان سر راهشون بیان یه سر خونه ما برای رفع خستگی و حرص دادن من.

 بگو ما همدانیم و نیستم من حوصله ندارم دوباره هی حرص قورت بدمااااا و شاهد کثیف و خراب شدن زندگیم باشم

والا به خدا،خدا همچین مهمونایی رو نصیب گرگ بیابون نکنه بلند بگو

الهی آمین


خوب بازم بر می گردم قول میدم زودی بیام

همتونو دوست دارم مواظب خودتون باشید


بعد نوشت: از بیان این خاطره قصد بدی ندارم (خطاب به مریم) لطفا یکم مثبت فکر کنید و به خاطر طرز فکر خودتون به بقیه توهین نکنید این جور حرفا بین خیلی ها ممکنه پیش بیاد و هیچ کس هم از گفتنش قصد بدی نداره و کاملا غیر عادی از دهن میاد بیرون.براتون واقعا متاسفم


نظرات 31 + ارسال نظر

سلام عزیزم خوبی شرمنده به دلایل امنیتی و چون همسری دوست نداره و خبر هم نداره که عکسمو گذاشتم پستمو بر میدارم شرمنده روی ماهتم میبوسمت

نیلوفر 1391/03/07 ساعت 07:37 ق.ظ http://nilo0ofar.mihanblog.com

اوه اوه چه سوتی داده بود دختره!!!!

سودا 1391/03/07 ساعت 08:45 ق.ظ http://anatork1983.blogfa.com

بزار اول آمینو بگم
بلند
آمیننننننننننن
آره یادمه که از دیوار راست بالا میرفت
راستش بچه که گناهی نداره من زیاد ناراحت نمیشم اگه پدر و مادرش پا به پاش بدون
ولی وای به روزیکه بابا و مامان به روش نیارن
خودم بهش چشم غره میرم...

شیر کوچولو 1391/03/07 ساعت 12:50 ب.ظ

وای بنده خدا. راستش من هم توی دوران دبیرسات چند بار از این سوتی ها دادم. جالبه که بعدش نمیدونستم دوستام به چی دارن میخندند. بچه مثبت رو حاال میکنی ؟
خووب کاری کردی. از این بچه آتیش پاره ها که مامانه با حال خودشون ولشون میکنه این قدر بدم میاد که نگووو.

یعنی بچه مثبت بودنتو کلی حال کردم
وای خدا هر موقع یادم می افته مو به تنم سیخ میشه

شیر کوچولو 1391/03/07 ساعت 12:51 ب.ظ

میگم نگین جان یک چیز جالب در مورد بلاگ اسکی که من همش یادم میره بالای پستهایم اسمم رو بنویسم اون هم نه تذکری میده نه چیزی. من دوباره توی کامنتم اسمم رو یادم رفت :-( خلاصه که اون بدون اسمه منم

باشه از این به بعد کامنت های بی اسم میشه مال تو

فاطمه 1391/03/07 ساعت 01:45 ب.ظ http://jhtf.blogfa.com

گاهی خدا درهارا میبندد٬ حتی پنجره هارا ! لحظه ای بیاندیش ... شایدطوفانی در راه است

نرجس 1391/03/07 ساعت 04:00 ب.ظ http://www.gheseieman.blogfa.com

امان از مهمون شیطون و بی ادب!!!!!!!!!!!!فکر کنم یه چند باری به وبلاگت اومدم توام اگه دوست داشتی بیا پیشم خوشحال می شم عزیزم اگرم دوست داشتی بگو لینکت کنم

بهاره 1391/03/07 ساعت 05:43 ب.ظ

سلام نگین جووووون.خوبی؟ دوست منم یه بار اینجوری سوتی داده بودبیچاره از خجالت داشت میمردراستی من رمز ندارم اگه ایمیل کنی آی دی نمیدونم چنده.چیکار کنم عزیزم؟؟؟؟؟

باشه عزیزم اجازه بده یکم دارم به ترتیب رمز میدم یکم تحمل کن قربونت

رضوان 1391/03/07 ساعت 06:08 ب.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

واااااااااااااااااااای چه حرفی.
میفهمم کلاس چه جوی شده.
یه بارم ما آزمایشگاه داشتیم و دوستم رفت بیرون و وقتی اومد بچه ها صندلیش رو برداشته بودن.
یه هو گفت واااااااااای حالا من رو کی بشینم؟!!!!
کلاس منفجر شد.

خانومی 1391/03/07 ساعت 08:15 ب.ظ http://www.1366-67.blogfa.com


آخی طفلک چقد خجالت کشید ..

الهه 1391/03/07 ساعت 08:35 ب.ظ http://nini91.bogfa.com

وای چه سوتی! دلم براش میسوزه
من برای روز مرد هیچی برای بابای خودمو بابای همسری نمیخرم خانوما حساسن.
شاید برای همسری بگیرم شاید مثلا یه نامه رماتیک یا...

نبات 1391/03/07 ساعت 09:15 ب.ظ http://sepideye-eshghe-ma.blogfa.com/

حدیث 1391/03/07 ساعت 11:00 ب.ظ

سلام عزیزم اینجور سوتی ها اونم تو جمع خیلی بامزه است راستی من یه سوال داشتم نگین جون البته دلیل به حساب فضولی نذاری دوست دارم بیشتر باهات اشنا شم
میخواستم بدونم چند سالته و چی میخونی عزیزم؟

نانا 1391/03/07 ساعت 11:02 ب.ظ

یبلبلبی

نانا 1391/03/07 ساعت 11:06 ب.ظ


عشق منی آ آ
جون منی آ آ

عزیزکم
وووو یچقدر خندیدم !!
از این سوتی ها همه تجربه دارند!!

:)


ووووی اون بچه هه رو یادمه!!! اصی بگو اصفهان نیان :))


نگین نونو اومده آآا دیدش:)

عزیزمی توووووووووو
اون بعدن نوشت چیه ؟

تو جون منی نفس منی آآآآآآآآ

آره و قشنگیش به اینه که طرف بیچاره اصلا قصدی هم نداره

آره دیدمش والا من که چشمم آب نمی خوره این بیاد بمونه

هیچی یه بی فرهنگ اومده بود بلاگم

دلبند 1391/03/07 ساعت 11:38 ب.ظ http://yasmangolavadelband.blogfa.com

سلام عزیزم،
بیچاره همکلاسیت،یه لحظه خودم و جای اون گذاشتم بنده خدا اون لحظه چی کشیده.
عزیزم راستین کوچولو چقد بانمکه.

حدیث 1391/03/08 ساعت 12:18 ق.ظ http://roozhayekhosh.blogsky.com

سلام نگین جون
بالاخره وبلاگمو راه انداختم این ادرسشه خوشحال میشم سر بزنی

نونو...: 1391/03/08 ساعت 10:11 ق.ظ http://www.nana88nono.blogfa.com

وای نمیری که مردم از خنده...

خدائیش شانس اوردم من تو یونی شما نیستم اخه وضع من بدتر از این دختره بود منم زیاد حرفای...

میگم نگین روز مرد هر چی میخوای بگیری بگیر به منم بگو که منم اندر خم یه کوچم...

بابا افتخار دادید بنده نوازی کردید تشریف آوردید

یکی بیا با لنگه دمپایی بزن منو ببینم خواب نمی بینم
البته شما شانس نیاوردی ما شانس آوردیم که شما تو یونی ما نیستی وگرنه دل و روده سالم که برامون نمی موند

عزیزم تا جوراب هست که آدم چیز دیگه ای نمی خرهخودتو اذیت نکن همونم زیادشونه

شیر کوچولو 1391/03/08 ساعت 12:38 ب.ظ

ئه اینکه اسم داشت.
دارم آلزایمر میگیرما.

لیلی 1391/03/08 ساعت 03:09 ب.ظ

سلام عزیزم.خوبی؟
چه خبرا؟دلم برات تنگ شده نگین.
بیاید یه قرار بذاریم دوباره.

من که از خدامه
تا امتحانا شروع نشده بذارید قرارو در ضمن دیگه 4 شنبه ،5 شنبه هم می تونم بیام

پریا 1391/03/08 ساعت 04:42 ب.ظ http://roteilpar.blogfa.com

الهییییی...
نازی دختره...
بعدش چی جوری میخواس تو کلاس حاضر شه...
ازین سوتیا زیاد داده میشه...
مخصوصا سر کلاسا...
پس به سوتی های خودت امید وار تر شدم نگینی
راستینو بوسیش کو...
غیر جوراب کمربندم میشه خریدا

بیچاره دختره

فرشتههههههه 1391/03/09 ساعت 03:12 ب.ظ

وای نگین خیلی خندیدم
حق داری یادش بیفتی بخندی
خیلی باحال بودددددددد
وای اصلا نمیدونستم اپ کردی
جا موندما

بهار 1391/03/10 ساعت 01:39 ق.ظ http://shott.blogfa.com

سلام بر نگین بانو..وای چقدر اژ کردی من ندیدم!!! ولی همشو خوندم..من میگم واسه روز مرد تلفن همراه بخر واسه همسری
خیلی خندیمد..خاطره باحالی بود!!! بیچاره دختره..

خانم 1391/03/10 ساعت 02:47 ب.ظ http://zemestoone86.persianblog.ir

چه خاطره با مزه ای بود

قاصدک 1391/03/11 ساعت 05:07 ب.ظ http://WWW.SHADMANBLOG.BLOGFA.COM

این سوتی همکلاسی تو که خوندم از خنده منفجر شدم.. مامان بر و بر نگام میکرد می گفت این دختره چشه خل شده..
چه سوتی داده بود

قاصدک 1391/03/13 ساعت 12:38 ب.ظ http://www.shadmanblog.blogfa.com

آپم آجی بانو..

الهه 1391/03/14 ساعت 12:45 ق.ظ http://nini91.blogfa.com

منو لینک نکردی؟

شرمنده فراموش کردم

سنام گلم میشه دوس شیم...بدجور خفن صحبت می کنی..........خوشم اومد.به منم رمز بده.منم بهت میدم...خبرم کن.

خانومی 1391/03/20 ساعت 10:52 ق.ظ http://yaddashthaye-ma.blogfa.com

سلام طلا...من رمز ندارم که

الهه 1391/04/21 ساعت 09:06 ق.ظ http://man-va-va.persianblog.ir

نگین جان من رمز میخوام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد