عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

حاضر جوابی نگین بانو

سلام به دوست جونی های خودم


تا یادم نرفته نگار بانو از همه دوستای گل و مهربونم بابت تبریکاشون به خاطر تولدش تشکر کرده 

خوب امابریم سراغ احوالات نگین بانو

دو روز پیش رفته بودم بازار روز برای خرید میوه و سبزیجات چند نفری که جلوم بودند دیدم مثلا اگه میگن بهمون یک کیلو خیار بده طرف دو کیلو میده خلاصه هر چقدر اونا می خواستند فروشنده بیشتر بهشون می داد نوبت من که شد شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن  این اسمایلی واسه فروشنده.Hippie اینم نگین بانو

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن : چی بدم خانوم بهتون

 Hippie : سیب زمینی

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن :چقدر؟؟؟!!

Hippie : هر چقدر خودتون دوست دارید

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن : وا خانوم خوب بگو چقدر می خوای دیگه

Hippie با لبخند شیطنت آمیز: خوب اخه هر کس هر چی گفت شما اونقدر که خودتون دلتون خواست بهشون دادید واسه همین می گم هر چقدر خودتون دوست دارید

شکــ ــلکـــْـ هـــ ـایِ هلـــ ـــــن  و مشتریان دیگه: 

 و بعد گفت خوب حالا شما چقدر می خواید

Hippie:یک کیلو


نتیجه : دو کیلو سیب زمینی بهم داد و اومدم خونه البته فروشنده محترم بابت شیرین زبونیم هم یه دونه زردآلو خیلی شیرین گذاشت روی سیب زمینی ها به عنوان اشانتیونHappy Dance

اومدم خونه برای همسری تعریف می کنم میخنده میگه آخرش تو با این زبونت یه بلایی سر خودت میاری


اما بشتابید بشتابید که نگین بانو دوباره سوتی داد

خوب همینطور که می دونید من و خالم اینا تو یک مجتمع و توی دو تا بلوک متفاوت هستیم بعد ما طبقه اول یک بلوک و اونا طبقه دوم بلوک دیگه هستند دیشب خالم زنگ زد گفت شامتون هر چی هست بردارید بیارید اینجا دور هم بخوریم دیگه من و همسری هم قابلمه به دست پیش به سوی بلوک مجاور خلاصه داخل اسانسور داشتم با همسری حرف می زدم و اصلا حواسم نبود طبقه 2  بزنم طبقه یک زدم بعد رفتیم و طبق عادت رفتیم در مثلا واحد خالم اینا رو زدیم اونجا هم مثل اینکه منتظر کسی بودند در واحد باز کرد و انگار اصلا نگاه نکرده بود که کی پشت دره  من تقریبا داخل رفتم که یهو خشکم زد 

اول با خودم گفتم واااا اینا کی مبلاشونو عوض کردند من که صبح اینجا بودم  همسری هم داشت دم در کفشاشو در میاورد رفتم شماره واحد نگاه کردم گفتم در نیار که اشتباه اومدیم حالا فکر کنید من قابلمه به دست دارم وسط خونه طرف داد می زنم خانوم ببخشید ما اشتباهی اومدیم خونتون می خواستیم بریم طبقه بالا طرف اومد اونم تعجب کرده بود و کلی خندید بعد گفت شما فلانی(فامیل همسری گفت) هستید دیگه؟؟؟

منم تو دلم : ای وای شناسایی شدیم و با خنده بله شرمنده اشتباه اومدیم

 این همسری هم که اصلا خودشو نشون نداد(نامرد)

 دیگه حلاصه بگم که برامون تو این مجتمع آبرو نموند اون از جریان آسانسور اینم از این اصلا فکر کنم ما از راه پله بریم کمتر سوتی می دیم


حالا بریم سراغ ایمیل ها


 درس های زندگی 
شاعر گوید:
دوچیز تیره ی عقل است، دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی
بنابراین:
اگر کسی به تو لبخند نمی زند، علت را در لبان بسته ی خود جست وجو کن
و وقتی می توانی با سکوت حرف بزنی، بر پایه های لغزان واژه ها تکیه نکن
***
از زشت رویی پرسیدند:"آن وقت که جمال پخش می کردند، کجابودی؟" پاسخ داد:"درصف کمال."
***
آن چه که با پول می خری، رفع مشکل نیست، پرداخت هزینه است.
***
رفیق پابرهنه ها باش، چرا که ریگی به کفش شان نیست.
***
با تمام فقرعشق را گدایی نکن و با تمام ثروت خریدار عشق مباش.
***
هرکس ساز خودش را می زند. این تو هستی که نباید به ساز کسی برقصی.
***
مردی که کوه را برداشت، کسی بود که با جمع آوری سنگریزه ها شروع کرد.
***
معنای شجاعت: بترس وبلرز وبااین همه، قدمی بردار.
***
هیچگاه تنها نیستی، چرا که می توانی با خدا خلوت کنی.
***
روزی به عقب برمی گردی و به آنچه گریه آور بود، می خندی.
***
آدمی را آدمیت لازم است. عود بی بو، خاصیت هیزم را هم ندارد.
***
با کشتن گنجشک ها، کرکس ها ادب نمی شوند.
***
از آن کس که با تو برخورد می کند یک بار بترس و از آن کس که خودش را به تو می چسباند، هزار بار.
***
فرق نبوغ و حماقت در این است که نبوغ حدی دارد
  

 


نظرات 50 + ارسال نظر
نونو...: 1390/03/10 ساعت 01:52 ب.ظ http://www.nana88nono.blogfa.com

جا داره اینجا من از نگار جون تشکر کنم...و بگم قابل نداشت...
باز جار داره من باز هم تشکر کنم از همسایه دست راست دست چپ...
همسایه کوچه بالائی کوچه پائینی که در بلوک های نگین مستقر هستند که من بگم بابا این آسانسور را بکینید بندازید بیرون...

این نگین فرهنگ آسانسور نداره این هنوز تو دروان رضا شاه از پله میره این طبقه اون طبقه گیر کرده...

ماشالله هر چی فرهنگ آپارتمان نشینینت صفر هست فرهنگ حاضر جوابیت بیست بیسته...

من جای فروشنده بودم میگفتم اصلا سیب زمینی نداریم...

قربونت عزیزم
فکر کنم دیگه کسی شارژ برای نگه داری آسانسور نده
ولی خوبه هااا آدم خودشو بزنه کوچه علی چپ بعد بره خونه ملت دید بزنه انقدر دوست دارم
همسری هم میگه عاشق همین حاضر جوابیم شده
آخه با دعوا که بهش نگفتم با خنده گفتم طرف خوشش اومد

نگار 1390/03/10 ساعت 02:03 ب.ظ

یعنی بگم خدا چیکارت نکنه که از خنده روده بر شدم
خیلی خندیدم. آفلین
از اونجایی که منم مثل خودت زبون دارم 6 متر، اون روز سوار تاکسی بودم. سر 4راه راننده وایساد که مسافر سوار کنه، ماشین پشت سریا هی بوق میزدن. راننده گفت خوب بابا دارم مسافر سوار میکنم بوق زدنت به چیه!!!!
چند متر گایین تر یه تاکسی دیگه داشت مسافر سوار میکرد، این راننده بوق زد، گفتم آقا بوق زدنت به چیه داره مسافر سوار میکنه
همچین نگاهی بهم کرد
منم نیشم باز

حال کردی چه خواهری داری
یعنی الحق که به خواهرت رفتیچند وقتیه که خواهران ... با هم بیرون نرفتن تابقیه حساب کار بیاد دستشون
خوب کردی

واااااااااااااااای نگین اصن من عاشقتم! خیلی باحال جواب فروشنده رو دادی! اشانتیون هم نوش جانت!

خوب عزیزم حواست به واحد باشه دیگه!

یه دفعه اومد تو ذهنم گفتم بذار بگم

نازبانو 1390/03/10 ساعت 02:38 ب.ظ

من هر وقت بازار روز خرید می کنم.مثلا اگر یک کیلو از یک میوه ای بخوام ، می گم نیم کیلو بده.بعد طرف می گه خانوم آخه نیم کیلو دیگه چیه منم می گم اینو م یگم که شما دو برابرش رو بدی.

شما تجربت از من بیشتره دفعه بعد منم باید همین کارو کنم

نگار 1390/03/10 ساعت 02:54 ب.ظ

فداش بشم نونو جونیم

آره آجی خیلی وقته مردم و اذیت نکردیم، میام از خجالتشون در میایم

سمیه 1390/03/10 ساعت 03:26 ب.ظ http://mamanepedram.blogfa.com

نگین جون واقعا خسته نباشی ....... از این فروشنده های بازار روز نگو که دلم خونه...... همهیهش همینن .... همسری من هر چی بخواد میگه 250 گرم .. بعد اونا هر چی بریزن همون مقدار دلخواه ما میشه ........
سوتی هم دیگه باالخره اینطوری پیش میاد . خودتو اصلا ناراحن نکن ...... ههههه
حالا خونوشون خوشگل بود؟؟؟؟؟؟

بله دوست عزیزم دفعه بعد از تجربه همسری شما استفاده میشه

راستش مبل هاشون استیل بود من زیاد مبل استیل دوست ندارم

بانو 1390/03/10 ساعت 03:29 ب.ظ http://ruzhaye-abrishami.blogfa.com

سلام نگین بانو خانومی...
یادم نمیاد قبلا هم واست کامنت گذاشته بودم یا نه! اما خیلی وقته که میامو میخونمت... (البته با اجازه شوما)
ولی از خاموش بودن خسته شدم گفتم یه مدتی روشن باشم ببینم چجوریاس
بیا پیشم

نه گلم قبلا کامنت نذاشته بودی
ما خوشحال میشیم دوستامون روشن بشن

یسنا 1390/03/10 ساعت 03:40 ب.ظ http://akharedonia.blogfa.com


آخه این چه وضعیه تو چرا آیکون از خنده غش کردن نداری پس من حالم وچطوری توصیف کنم ؟
رفتی تو خونه مردم بعد هم که همسر گرامتون قایم شدن از دست شما دو تاوووووووی دوباره غش کردم از خنده.
راجع به میوه خریدنتم که الحق و الانصاف با اصفهانی ها زندگی میکنی و شدی سر تا پا زبون.

با همین خنده ها ما فهمیدیم اوضواع و احوالتان را
می بینی دقیقا مثل پت و مت می مونیم
عزیزم باید گلیم خودمو از آب بکشم یا نه

تبسم 1390/03/10 ساعت 04:00 ب.ظ

دروووووووووووووووووووووووووووووووووووود
شیطونی بلا موش بخوردت

البته موش کور که نفهمه چی خورده

این سوتی آخر سوتی بود

بی خبر 1390/03/10 ساعت 04:03 ب.ظ http://bahareto.blogfa.com

ما خرسند و خنده به لب و نیش باز میشیم وقتی میایم اینجا!

دیگه مقنعتو نکشیدی رو سرت

نانا 1390/03/10 ساعت 04:37 ب.ظ http://www.ranaei.blogfa.com

وووووووووووووووووای نگین هنوز خنده سیب زمین یهام تموم نشده بود که به سوتی زیبای بعدیت حندیدم!!


واقعن خیلی جالب بود!!
کاش رفته بودید تو نشسته بودید و به خاله هم می زنگیدی بیاد پایین و با همسایه ها دور هم جمع میشدید

خیلی باحال بود

فدای نگین بانو و نگار بانو بشم من

چه کنم رعنا جون که آبرو برام نمونده
اون موقع انقدر تو شوک بودم که اصلا این چیزا حالیم نبود
عزیزمی

نونو...: 1390/03/10 ساعت 04:56 ب.ظ











خوشم اومد همینجور آیکن بازی کنم...
حرفیه...

خوب مگه کسی حرفی زد که چرا اومدی اینجا

نیلوفر 1390/03/10 ساعت 05:22 ب.ظ http://Nilo0ofar.mihanblog.com

این تره باری ها اصلاً کارشون اینه!! اگه میوه و سبزی هاشون رو چند برابر ندن که تا شب میمونه رو دستشون و میگنده!!!
ای بابا عجب سوتییییی! حالا فقط هم تقصیر شما نبوده اون طرف که در رو باز کرده هم نگاه نکرده!!!!
راستی مگه آسانسور تو هر طبقه ای که وایمسه اون زنه صدا قشنگه نمیگه طبقه ی اول، طبقه دوم، طبقه ی...!!!

خدا بگم چکارشون نکنه فکر جیب ما که نمی کنند
اصلا مقصر اصلی همونه که نگاه نکرده در باز کرده
نیلوفر جون چرا اون خانومه می گه ولی ما که ساکت نبودیم تو آسانسور داشتیم ا هم حرف می زدیماصلا نفهمیدیم چی گفت

زهرا 1390/03/10 ساعت 05:54 ب.ظ

سلام نگین بانو؛من دوست جدیدم؛اقا یکی مارو تحویل بگیره؛هر روز میام خاطراتتو میخونم؛خو قشن هستش؛راستی من رمز عکسارو میخوام؛دوست دارم الهام بگیرم؛تا بعد

عزیزم خیلی خوشحالم که میای به وبلاگم ولی دوست گلم شرمنده چون نمی شناسمت نمی تونم رمز بدم

اوهوم
شما از همون پله برین خیال مام راحت تره

فردا که زانوهامون درد گرفت شما می خوای خرج دکترمونو بدی

ماه 1390/03/10 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.mygoodlive67.blogfa.com

ماشالله نگین جونم
من بعد حرفت به فروشنده فکر کردم حالا به تو یه کیلو میده اما نگو باز دوکیلوداد با اشانتیون
رفتی واحد اون بنده خدا زود می پریدی بیرون نه که اون وسط دادا بیداد کنی فکر کن تو تا وسط خونه هم رفته بودی ! !
این اتفاق واسه ما تو هتل آپارتمان در مشهد افتاد چندتا اتاق دادن بهمون هر کدومش یه طبقه (اردو دانشجویی) بجای که برم طبقه 4 رفتم طبقه سه فکر کردم اتاق خودمونه نگو سوییت یه خانواده بود که بچه کوچولو داشتن چون بچشونو وسط حال خوابونده بودن درو باز کردم برم تو دیدیم یه نی نی خوابیده با خودم گفتم واااا کی بچه هامون شوهر کردن بچه دار شدن من نفهمیدم
تا فهمیدم پامو گذاشتم بیرون از چارچوب در و الفرار طبقه 4 .

نهایت بی فرهنگی بود اگه می خواستم همینطوری بیام بیرون فردا یه چیزی از خونشون گم می شد با مامور میومد خونمون
پس فقط من سر به هوا نیستم

ماه 1390/03/10 ساعت 08:14 ب.ظ

راستی مانتو شما چه رنگیه تو عکس رعنا اینا . من نفهمیدم شما کدوم یکی هستنی؟

عزیزم اون مانتو نارنجیه منم

نفیسه 1390/03/10 ساعت 08:30 ب.ظ

هم سوتی دوست داشتم هم حاضر جوابیرو

منم هم شما دوست دارم هم خودتو

ملیکا 1390/03/10 ساعت 09:52 ب.ظ http://www.tarahino.blogfa.com

وای نگین جونم خیلی با هالی واقعا همسری حق داره عاشقت باشه

کارگرا بازار روزیا نگو که منم یه بار این جوری به یکشون گفتم ان خندید و اخرش بجای زرد الو بهم گوجه داد

حالا خانشون چه جوری بود؟خوشت امد؟

نگین شیطون بلا مواظب خودت باش

منتظرتیم باز

آره دیگه صبح تا شب میشینه به کارام می خنده
اون دیگه خیلی گیج بوده که بهت میوه اشتباهی داده
قربونت برم نرفته بودم که خونشونو بخرم که خوشم بیاد
قربونت عزیزم


نگین تو اگه یه بار سوتی ندی
من خودم شخصا بهت جایزه میدم

پس چرا تو پست قبلیم سوتی ندادم بهم جایزه ندادی
بچه گول میزنی
من جایزه می خوام یالا

ساراوهمسریه گلش 1390/03/11 ساعت 12:47 ق.ظ

سلالم نگین بانو. ای جانم با اون شیرین زبونیت وای داشتم تصور میکردم وقتی رفتی تو خونه اونا
من جای اون خانمه بودم میگفتم اگه میخوای تنبیه نشی قابلمه رو بزار و برو

خانومه از خنده نمی تونست حرف بزنه
دیگه فکر تنبیه کردن من که نبود

یاسی 1390/03/11 ساعت 09:30 ق.ظ http://rozhayeyasi.blogsky.com

خیلی مشهورشدی که خانمه میشناختت .ببخشیدخانم میشه یه امضا به من بدید.تعطیلات این چندروزخوش بگذره

عزیزم تو صف وایسا پارتی بازی نداریم واسه امضا

سودا 1390/03/11 ساعت 10:08 ق.ظ

خوب اینهمه حاضرجوابی کردی نتیجش چی شد ها؟؟؟؟؟؟؟
دختر باید سنگین و رنگین باشه یعنی چی که با مردای غریبه میری حرف میزنی شوخی میکنی؟؟؟؟؟؟
خوبیت نداره زنای همسن تو به فکر جهیزیه دخترشون و میگردن دختر واسه پسراشون پیدا کنن...
واه واه چه آدمایی پیدا میشن
متاسفم برای خودم که با همچین آدمی... دوست بودم

خوشم اومد از خودم دیگه حالم از روشنفکری بهم میخوره میخوام از این زن دماغوهای حرف درآره بدپیله ... باشم
مگه چشه
به خودت بخند
واه واه واه

من متحول شدم
ولی اصلا بهت نمی خوره به قول خودت از این زنای دماغو بشی هاااا
به قول طغرل : چه بی اعصاب

پپر پریا 1390/03/11 ساعت 10:19 ق.ظ http://farfar2010.blogfa.com

نگین جونم سوتیات داره بزرگ تر بزرگ تر می شه همین روزاست که بری تو کتاب رکوردهای گینس ها

فکر کن چه خوب میشه هاااا

سورمه 1390/03/11 ساعت 10:36 ق.ظ http://www.surmelina.blogfa.com/

آخر با مزگی هستی نگین جونی...
باید یه دفعه باهات بیام بیرون بگردم کلی دل آدم وا میشه...
البته من همین جا هم که بهت سر میزنم کلی شاد و شارژ میشم... دست مریزاد. الکی نیست که میگن وصف السوتی، نصف السوتی (برگرفته از ضرب المثل های فارسی با جایگزینی "سوتی" به جای "عیش"!)

شما بیا فقط خدا کنه اونروز بنده رو دور سوتی دادن باشم که شما کلی حال کنی
یادت باشه این ضرب المثل جدیدو حتما بثبتی

نانا 1390/03/11 ساعت 11:47 ق.ظ http://www.ranaei.blogfa.com


عزیزم
بوووس
کی امتحانات شروع میشه؟


عاشقتم
از 17 شروع میشه عزیزم

فرفره 1390/03/11 ساعت 11:52 ق.ظ

ببین نگیننننننننننننن کلی با این سوتی جدیدت خنددیدددم خیلی باحال بود فک کن بری تو خونه یکی دیگه

بله شما کلی خندیدی بنده کلی آب شدم

زهرا 1390/03/11 ساعت 12:27 ب.ظ

نگین واقعا که؛چرا نظرمو تایید نکردی؛خوب بنویس دوست جدید نمیخوایم؛شاید چون رمز خواستم سوء تعبیرشد؛اصلا فکر نمیکردم اینجوری باشید

دوست خوبم چرا انقدر زود ناراحت میشی ؟ بابا من از دیرو تا حالا دو بار اومدم نت و به ترتیب دارم نظراتو تایید می کنم و به وبلاگاشون سر میزنم یعنی اصولا روش من همینه هنوزم به نظر شما نرسیده بودم که بخوام تایید کنم
الانم خارج نوبت تایید شدی

از دست تو دختر
ببین این اشتباه طبقاتی رو منم داشتم
بچه که بودم رفتم خونه عموم بعد یه طبقه پایینتر زده بودم بعد نفهمیدم که بعد یه آقا سیبیلوهه درو باز کرد بعد من همونجا زدم زیر کریه!!!

یعنی خوشم میاد مثل همیم
همینه که با هم دوست شدیم دیگه

غزل 1390/03/11 ساعت 01:58 ب.ظ http://1362ghazaleomid.blogfa.com

بلا نگیری نگین مردم از خنده

از این پست به بعد اگه سوتی ندادی جایزه میگیری

گذشته ها گذشته ، ....

آبروتو می برم اگه ندی

بانو 1390/03/11 ساعت 04:43 ب.ظ http://banoooomir.blogfa.com

نگین تعداد سوتیهات داره میره بالا
طفلی اهالی این اپارتمان از دست نگین و سوتیهاش

نه عزیزم خیلی هم خوش به حالشونه مفتی مفتی می خندند

یکی از اهالی 1390/03/11 ساعت 04:58 ب.ظ

کلی بهت خندیدم نگین جان قیافت موقع دیدن خونه ی اشتباهی حسابی دیدنی بوده ها

یعنی خشکم زده بود چطور

سمیه 1390/03/12 ساعت 09:42 ق.ظ http://sheitonak102.blogfa

سلام منم رمز این فروشنده ها رو کشفیدم ..وقت حساب کردن که میشه به همون اندازه که میخواستم پول میدم . میگم بیشتر ندارماضافیهاشو خودم برمیدارم منظورم خرابهاشه تا اندازه پولم بشه

شما بسیار زرنگ تشریف دارید
زین پس ما هم همین کار را می کنیم

مینا 1390/03/12 ساعت 09:59 ق.ظ http://ZIHA.BLOGFA.COM

سلام .

هههههههههههههه خدا نکشت دختر کلی خندیدم .

زردآلوهم نوش جونت

قربونت
بفرما زرد آلو

شیما 1390/03/12 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام نگین جون پس چی شد دستور عدس پلووووووووووووووووووو.

شرمنده عزیزم می ذارم برات

ستاره و نیاز 1390/03/13 ساعت 01:43 ب.ظ

وای شوخی می کنی.نیگین زود تند سریع داشتی چیکار می کردی که حواست پرت بوده.هان؟

خیالت راحت کارهای +18 انجام نمی دادیم

رها 1390/03/13 ساعت 03:03 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

آفرین به نگین بانو....
خانمی طیره ی عقل نه تیره ی عقل معنیشم میشه سبکی...

مرسی امروز یه چیزی یاد گرفتم

ماه 1390/03/13 ساعت 11:15 ب.ظ http://www.mygoodlive67.blogfa.com

نگین جونم خیلی ماهی ماشالله
جسارت نکرده باشم عزیز همانطور که خودتون گفتین و من هم اشاره کردم شما تقریبا تا وسط خونه رفته بودین و خوب ممکنه متوجه حضورتون شده باشن و البته که شما زنگ زده بودید و میدونستن یکی در زده و میاد تو
برات همیشه شادمانی رو آرزو دارم نگین جان

ویی عزیزم نه تو رو خدا این حرفا چیه
انشالله تو هم همیشه شاد و سرحال باشی خانوم گل

نگی 1390/03/13 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.dotabarayeham.blogsky.com/

نگین مامان منم بهم یاد داده می گم مثلا دو سه تا خیار.. 4 پنج تا گوجه که دیگه همون یه کیلو رو میدن دیگه

منم باید از این به بعد به حرف مامانت گوش بدم

رضوان 1390/03/14 ساعت 12:38 ب.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

ایول به این زبون.گه تازه بهش اون حرفا رو نمیگفتی واست 10 کیلو میکرد تو نایلون.

سوتی هات منو کشته.فک کن آدم بره تو خونه یکی اون وقت بفهمه اشتباه رفته..

والا اون دیگه رودار تر از من بود
خیلی ضایع بود

یه زن... 1390/03/17 ساعت 11:48 ق.ظ http://yezan66.blogfa.com/

هایای جونم خوبش کردی اون اقاهه رو اینقدر لجم میگیره ازشون که نگو اخرشم کار خودش رو کرده ها بد جنس دو کیلو داده بهت

وای که من عاشق این سوتی های زندگی هستم خیلی خوشمزه هستنبه نظر منم شوما باید از پله ها استفاده کنین خطرش کمتره

منم گفتم الان همون قدر که خواستم می ذاره ها
چشم سعی می کنیم دیگه از پله استفاده کنیم

فاطمه 1390/03/18 ساعت 10:51 ب.ظ http://harire-khyal.blogfa.com

میدونی باهات قهر کردم؟؟دیگه مارو فراموش کردی...بی معرفت

نه گلم من هیچ وقت دوستای خوبمو فراموش نمی کنم اما چند باری اومدم وبت دیدم سر نمی زنی گفتم شاید دوست نداری بیام پیشت

وای مردم از خنده
خداروشکر خانم بود وگرنه اگه آقا بود معلوم نبود چه بلایی سرت میآورد
همیشه شاد باشی
و با سوتی هات مارو به خنده بندازی
بوس بوسی

نه دیگه همسری مثلا باهام بود

خرگوشی 1390/03/19 ساعت 01:02 ق.ظ http://rabbitbear.blogfa.com

مرسی گلم بخاطر رمز
راستی نگین جون چرا پست زلزله رو پاک کردی؟؟؟؟

خودم نمی دونم چرا پستم نیست

خرگوشی 1390/03/19 ساعت 01:22 ق.ظ http://rabbitbear.blogfa.com

وای نگین جون چقدر ناز بودن بذار دونه دونه بگم.
خیلی تختت و سرویس چوبت ناز بود من که خیلی خوشم اومد. مخوصا از میز آرایشت خیلی خاص و خوشگل بود. تبریک میگم بخاطر داشتن مادری به این هنرمندی. عاشق پرده هات بودم که با سرویس خوابت ست شده بود خیلی خوشمل بودن نی نی.
کلا اتاق خوابت ناز بود.
سرویس مبلمانتم خیلی خوشرنگ بود ساده اما فوق العاده شیک. خوشم اومد.
وسایل آشپزخونتم قشنگ بود. کلا خوش سلیقه ای خیلی خوب بود همه چی. دعا میکنم همیشه با همسریت خوشبخت و شاد باشی خانومی.
راستی مرسی که بهم اعتماد کردی بابت رمز
دوستت دارم.

قربونت برم عزیز دلم
چشمات قشنگ می بینه خانوم گل
خواهش می کنم تو جون بخواه رمز که هیچی نیست

عاشقتم

مینا 1390/03/22 ساعت 09:26 ب.ظ

عزیزم چون چند تا از دوستام دیدین برش داشتم بهم بگو کیا میای برات میذارمش

باشه گلم

سلام این خاطره اتون خیلی خیلی با حال بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد