عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

عروس کوچولو

داستان زندگی یه عروس کوچولو

ممول من

سلام سلام دوست جونی ها

سلام گرم منو از همدان پذیرا باشید درست شنیدید دیشب من در یک حرکت غافل گیر کننده اومدم همدان واییییی که قیافه مامانم دیدن داشت از تعجب تو رختخوابآخه به هیچ کس نگفته بودم دارم میام.خواهرم هم که دیگه هیچی


خوب والا عرضم به حضورتون دیشب اگه جغد خوابید منم خوابیدم نمی دونم تو اتوبوس که نشسته بودم صندلیم انقدر نا فرم بود حالا یعنی همسفر هم بود که سرویس هاش همه جدیده خلاصه این دختره که کنارم بودم هم مزید علت شد بعد کلی کلنجار رفتن با خودم حدود ساعت 2 شب بود که داشت خوابم می برد یه دفعه دیدم صدای خش خش میادخانم گرسنش شده بود داشت شکلات می خورد آخه خواستم بگم تو الان تو خونه هم بودی می خوردی بعد دوباره داشت خوابم می برد دیدم چقدر پاهام سنگین شده بود بله خانوم احساس صمیمیت کرده بود با من پاهاشو گذاشته بود رو پام بیدارش کردم گفتم ببخشید میشه پاتو از رو پام برداری میگه وای ببخشید حواسم نبود خلاصه دیشب شاید فقط 1 ساعت خوابیدم دیگه ساعت 6 هم رسیدم همدان و بعد که مامانمو دیدم نشستیم تعریف فقط ساعت 8 خوابیدم که 9 هم این آجی شیطونم بیدارم کرد


خلاصه دیشب همینطوری بیدار که بودم یاد همسترم افتادم که پارسال قبل عروسیم مرد خیلی دوستش داشتم اسمش ممول بود واسه همین تصمیم گرفتم عکساشو بذارم تا شما هم ببینیدش





می بینید بچم چه ژست هایی میگرفت

هنوز چندتایی نظر تایید نشده مونده میام حتما پیشتون

نظرات 60 + ارسال نظر
سیما 1390/02/06 ساعت 10:42 ق.ظ http://www.simaa.com

سلام

ای کلک کی رفتی

چه دختر پررویی

حالا ما اگهدستمون به یکی بخوره میخوان مارو بکشن

ولی عکسهای ممولی خوشگل بود

روز دو شنبه
خیلی رودار بود کم مونده بود بگه برام لالایی هم بگو
قربونت عزیزم
مرسی خاله سیما شما هم خوشملی

سمیه 1390/02/06 ساعت 11:00 ق.ظ http://mamanepedram.blogfa.com

اوخیییییییییییی
بهت خوش بگذره عزیز ........ ولی نمیگی بیخبر میری سورپرایز کنی یهو دیدی هیشکی خونه نبود و اساسی سورپرایز شدی؟!؟!؟
البته منم از این کارها زیاد کردم سال اول که تهران نبودم ...خیلی مزه میده

تا حالا به این سورپرایز فکر نکرده بودم

منم کوچیک که بودم ۱همستر داشتم اسمش گنبل بود خیلی تپل بود اون بی نوا هم مرد عمرشون خیلی کمه

خدا بیامرزه گنبل خان
آره طفلی ها عمرشون خیلی کمه

هوراااااااااااااااااااااااا خوش بگذره فدات شم

خیلی ناز بوده ممووووووووووووول

عزیزمی به تو هم خوش بگذره

اطلس 1390/02/06 ساعت 12:10 ب.ظ http://www.daky.blogfa.com

عزیزم خوش بگذره در جوار مامان اینااا!
آخی ممول رو دوست می داشتم خووووب! گناهی بوده که مرده! منم همستر داشتم. ۲۴تااا یهو همشون نابود شدن
فکر کنم عشق حیوون داری نگین جونممم!

ویییییییی 24 تا همستر
من حیون ها رو خیلی دوست دارم

نازی 1390/02/06 ساعت 12:10 ب.ظ http://nazi9069.blogfa.com

رسیدن به خیر عزیزم
خوش بگذره
میگم این همستر جز خانواده ی موشاس؟
نمیترسیدی؟

سلام گلم آره جز خانواده موش هاست نه بابا ترس نداشت انقدر مامانی بود که نگو

شاپرک 1390/02/06 ساعت 12:45 ب.ظ http://shaparac.blogfa.com

وای چقدر خوشگل بوده این کوچولو

مرسی خاله شاپرک

سودا 1390/02/06 ساعت 12:50 ب.ظ

بیخود نبود عزیزت اینقدر نگران باشه چون تو از اول حس مادرانرو داشتی ممکنه هر آن کار دست خودت و اون بدی

آره

سولماز 1390/02/06 ساعت 01:02 ب.ظ http://20124.blogfa.com

سلام نگین جون
همدان خوش میگذره البته وقتی پیش مامان باشی
که حتما خوش میگذره
آخی ممول چه ناز بوده

قربونت برم عزیزم
اره خیلی بهم خوش گذشت

خوش اومدی عزیزم
حتمآ میام و میبینمت خانمی
وای نمیدونی چقدر ذوق کردم که اومدی همدان

عزیزمی
منم کلی ذوقیدم که می تونم ببینمت

نگی 1390/02/06 ساعت 01:25 ب.ظ http://dotabarayeham.blogsky.com/

ای جونم چه نازه...
حیوونیی.. چرا مرد نگین؟ آخی....

طفلکم گرما زده شد مرد

یه زن... 1390/02/06 ساعت 02:06 ب.ظ http://yezan66.blogfa.com/

سلام سلام گرمت رو از همدان گرفتم و پذیرفتمای جونم من خودم عاشق غافلگیر کردن این و اونم اما خودم از مهمون سر زده بدم میاد

خوش بگذره

چقدر این اخلاقت شبیه منه

یه زن... 1390/02/06 ساعت 02:07 ب.ظ

این ممولت چه ناناس بوده طفلی چرا مرد اخه؟

مرسی خاله جونم
نمی دونم عمرم کوتاه بود

یه زن... 1390/02/06 ساعت 02:08 ب.ظ http://yezan66.blogfa.com/

اون دختره جدی پاهش رو انداخته بود رو شوما چه پررو بوده یه دونه تو گوشش میزدی حالش جا بیاد

دیدم واسه زد و خورد جا تنگه

ملیکا 1390/02/06 ساعت 04:40 ب.ظ http://www.tarahino.blogfa.com

سلام نگین جونم

چی شد یهویی راهی همدان شدی؟

الهی اشکالی نداره انجا خستگی احساس نمیکنی پیش مامانیت هستی

خوش بگذره عزیزم.
الهی چه همستر قشنگی الهی کاش نمیمرد

حالا چند روز ه امدی همدان؟ به همسری بگو بیاد دنبالت خودت تنها برنگرد

آخه ملیکا جون من کدوم کارم به ادم ها رفته که تصمیم گیری برای مسافرتم به آدم رفته باشه
ای کاش نمی مرد
والا اگه بخوام از این لوس بازی ها در بیارم که بهش بگم بیا دنبالم سری بعد نمی ذاره بیام

نیلوفر 1390/02/06 ساعت 04:49 ب.ظ http://Nilo0ofar.mihanblog.com

به به میبینم که سر از همدان در آوردی
پیش خانواده خوش بگذره عزیزم
نازی همسترت چه ناز بوده، خدا رحمتش کنه!!!

مرسی خاله نیلوفر جون خدا رفتگان شما هم بیامرزه

خانومی 1390/02/06 ساعت 09:09 ب.ظ http://www.kh4n0mi.blogfa.com

نگیین عجب جذبه ای دارماتا دیشب گفتم امروز که میام آپیده باشی دیدم بهله آپیدین خوشالمان کردیم

ما کتک خورده دوستان عزیز می باشیم

نانا 1390/02/06 ساعت 10:26 ب.ظ http://www.ranaei.blogfa.com

سلام دخمل خونه
مامانی اینا خوفن
عزیزم حسابی لذت ببر!!
وووووی نگین جون من انقدر از این ممول ها می ترسم که نگوووو
فک کنم اگه از نزدیک ببنم سکته بزنم
عزیزم کلی دوستت دالم
کلی عاشقتم نفسی

سلام عزیز دل من
همه خوبن و کلی سلام میرسونند
خاله نانا به خدا من ترس ندارممن اصلا گاز نمی گرفتم دخمل خوبی بودم
عاشقتم

رها 1390/02/06 ساعت 11:45 ب.ظ http://raha27.blogsky.com

آفرین چه حرکت قشنگی زدی یهو رفتی همدان...
نوید من کمربند مشکی داره در امر همستر داری یه با 40 تا همستر همزمان داشت....

وای چه باحال ۴۰ تا

نونو...: 1390/02/07 ساعت 12:51 ق.ظ http://www.nana88nono.blogfa.com

تو اگه اصف باشی من باید تعجب کنم...

میگم نگین این ممول تو بسیار ترسناک میباشد...اما بیچاره از غصه دوریت باور کن مرد...

عجب همسفری هم داشتی...خوب تو هم سرتو یمذاشتی رو شونه اون میخوابیدی...

خواهر شوهر دوست داشتم برم اصف مشکلیه
کجاش ترسناک بوده از پیشی که ترسناک تر نیست
والا به خدا من از این رو ها ندارم

شیر کوچولو 1390/02/07 ساعت 08:31 ق.ظ

چه سورپرایزی کردی مامان رو .
راستی همسری رو چی کار کردی؟ تنها می مونه این مدت پس؟
ای جانم ممول خانم. خدا بیامرزتش. خیلی بانمک و شیرین بود.

آره عزیزم همسری تنها می ماند

رضوان 1390/02/07 ساعت 11:37 ق.ظ http://dokhtar0irooni.blogfa.com

خوووووووووووووووووش به حالت رفتی پیش مامانت.منم مامانم رو میخوام،دلم واسش یه ذره شده.
خیلی راحت بوده این خانومه.خیلی بدم میاد آدم فرهنگ نشستن تو اتوبوس رو نداشته باشه.

آخی،حیفش.خیلی نانازی بوده.

واقعا بعضی ها فرهنگ نشستن تو اوتوبوس ندارند

سحر 1390/02/07 ساعت 12:16 ب.ظ http://www.man-o-shahab.blogfa.com

akhey hatman mamanet koli keyf karde
yade khodemon oftadam vaghti yeho miraftim khone maman bozorgamina o fardash hame be monasebate vorode ma jam mioshodan oonja
hey roozegar delam baraye oon rooza tang shod yehoo:(

حسابیکیف کرده بود
یاد روزهای گذشته بخیر

پپر پریا 1390/02/07 ساعت 12:23 ب.ظ http://farfar2010.blogfa.com

از همه حیوونات من جمله همستر هم می ترسم

اونا هم از تو می ترسن

یسنا 1390/02/07 ساعت 01:53 ب.ظ http://akharedonia.blogfa.com

سلام نگین جون از همدان.
انقده ذوقیدم آخه آبجی منم یهو ده روز پیش البته نه از یه شهر دیگه از یه کشور دیگه اونم ساعت 4 صبح اومده بود زنگ مامی ام اینا رو زده بود منم صبح ساعت 8 رفتم دیدمش یییییییییییییییییییک حالی داد اساسی.
حال مامانت اینا رومیفهمم .
راستی چرا یهویی رفتی اصلن چرا تنها رفتی اصلن چه معنی میده؟

واییی اون دیگه خیلی باحاله و درجش بیشتر از مال منه

خوب اخه همسری کار داشت نمیتونست بیاد واسه همین یهویی رفتمو تنها

سمیرا 1390/02/07 ساعت 02:11 ب.ظ http://nahavand.persianblog.ir

وای خوش به حالت که رفتی پیش مامانت...خوش بگذره نگین جان...چقدر همسترت قشنگه..آخی حیف شد که مرد

مرسی خاله سمیرا خیلی دوست دارم

لیلیوم 1390/02/07 ساعت 02:56 ب.ظ

نفس 1390/02/07 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.man-perancesse-to.blogfa.com

وای چه ناز بودههههههههههههههههه

nazi 1390/02/07 ساعت 04:49 ب.ظ

منم همستر داشتم اونم چندوقت پیش مرد عسلی و سفید بود... خدا رحمتشون کنه

آخی خدا بیامرزتش عزیزم

ماه 1390/02/07 ساعت 08:53 ب.ظ http://www.mygoodlive67.blogfa.com

چه خوشکله این نانازی . یه دونه دیگه بگیر از این خوشکلا.
وا از این بغل دستیت من اونجا بودم قاط میزدم وای چقدر بده.

دلم می خواد ولی همسری نمی ذاره
منم تقریبا قاط زدم

نفیسه 1390/02/07 ساعت 08:56 ب.ظ

من ازش میترسم ولی خوب خوشگل.خانم شما درس و شوهر نداری رفتی همدانمثلا من خواهر شوهرتم الان

خواهر شوهر گرامیحتما به درس و زندگی هم رسیدگی نیشه انشالله البته

pink 1390/02/07 ساعت 10:14 ب.ظ http://www.togetherlife.blogsky.com

سلام...
منم از این کارای ریب الوقوع انجام میدم
چه همستر خوش تیپی بود

کلی حال میده اینطور کارا
قربونت عزیزم

نانا 1390/02/07 ساعت 10:23 ب.ظ


نگین جونم واست از کردستان یه عالمه لواشک ترش میارم ... همکلاسیم واسم از اونجا میاره و من واهیانه می خورم:)
بوووووس

قربون تو دوست جونیم برم من الهییییی

tala 1390/02/07 ساعت 11:28 ب.ظ http://eshgehonar.blogfa.com

اخییییییییی نگینی منو یاد همسترم انداختی منم داشتم چندین سال پیش.اونم مردچه خوبه رفتی پیش مادر عزیزت حسابی خوش بگذرون.

آخی عزیزم خدا همستر شما هم بیامرزه خیلی موج.دات دوست داشتنی هستند

آخی چه خوب کاری کردی رفتی پیش مامانت اینا خوش بگذره حسابی

قربونت برم عزیزم

نونو...: 1390/02/08 ساعت 12:03 ق.ظ http://www.nana88nono.blogfa.com

آره مشکلیه اون همسر بیچارت باید تخم مرغ بخوره من خواهر هم شور بزنم که این زنش همیشه همدان...

جدی من از اینا همستر یا همون موش زبان خودم خوشم نمیاد...
همون بهتر که ممول نداری...و الا دیگه بلاگت نمیومدم...

پس فکر کنم خدا ممول از پیش من برد تا تو بیای جاش

ساراوهمسریه گلش 1390/02/08 ساعت 12:19 ق.ظ

سلام. به به میبینم که پیش مامانی هستی این زنه چقدر پرو بوده

خیلی رودار بود یه چی می گم یه چی می شنوی

سودا 1390/02/08 ساعت 08:20 ق.ظ

حدس زدم میرین همدیگرو میبینین.
حسودیم شد
منم خیلی دلم میخواد خرزنه رو ببینم
حالا چون تو سعی میکنی که قایم کنی من از اون سوال کردم

خوب تو هم بیا همدان تا همدیگه رو ببینیم
بابا من که گفتم خبری نیست آخه

مینا 1390/02/08 ساعت 09:29 ق.ظ http://www.ziha.blogfa.com

سلام عزیزم سلام برسون به مامانیت قافلگیرشون کردی حسابی ها.

چقدر خشومله

قربونت خاله مینا

بی خبر 1390/02/08 ساعت 10:36 ق.ظ http://bahareto.blogfa.com

تو چه زرنگ شدی! تند تند آپ میکنیااااا! یعنی من کلا زیر یه ماه انتظار آپ شدن اینجا رو ندارم
خیلی نازه! یعنی خیلی ناز بود خدا بیامرز منم یه طوطی داشتم مجبور شدم به خاطر بچه خواهرم بدمش به یکی دیگه یعنی اینقده دلم تنگه براش!! همستر زود میمیره؟؟؟ منم میخوام بگیرم ولی طاقت مردن حیوان ندارم

خوب اینم از برکات سال جدیده
خدا رفتگان شما هم بیامرزهااااا چرااا مگه چکارش می کردند
عزیزم اگه طاقت مردنشو نداری نگیر چون دو سال بیشتر عمر نمی کنه

یکی از اهالی 1390/02/08 ساعت 10:38 ق.ظ

هدی 1390/02/08 ساعت 12:30 ب.ظ http://aflakiannet.blogfa.com

چه جالب سمیه جون ما رو دیدید.
امیدوارم بهت خوش گذشته باشه همدان
من که می گم شما دوتا خیلی بهم شباهت داری. درست نمی گم؟

آره عزیزم دیدمش
می دونم والا

اقاقی 1390/02/08 ساعت 12:48 ب.ظ http://robinia.persianblog.ir/

از وب خرزنه اومدم
وای یاد دیشب فیلم چهارچرخ افتادم که حمید لولایی رفت تو پارک بخوابه آخر با لگد یارو تو ژارک رو از صندلی پرت کرد پایین
ها ها ها اینم از طنز مسخره کشور ما
ولی اتوبوس خیلی بده

خوش اومدی عزیز دلم
آخ نگو که آدم بیزارش میشه با اتوبوس بره مسافرت

نفیسه 1390/02/08 ساعت 03:53 ب.ظ http://z-shirin.blogfa.com

چه همستر نازی داشتی خانومی... منم یه مدته میخوام یکی بگیرم
راستی چقدر عمر کرد؟

عزیزم عمرشون ۲ ساله
راستی وبت باز نمیشه

نگار 1390/02/08 ساعت 10:10 ب.ظ

ولی خیلی نامردی. صبح مثل بختک افتاده بودی رو تختم و بیدارم کردی!!!! آخه مگه تو شوهل نداری!!! کار و زندگی نداری هر روز اینجایی؟ ولی عاچقتم. خیلی ذوق کردم اومدی
آخـــــــــــــــــی الهی قوبون ممول خجملم بشم. یادته میرفت تو گلدون خاکبرداری میکرد و مثل کارگر افغانی میشد. عزیزممممممممممممم. دلم واسش تنگیده

باشه ننار خانوم دیگه نمیام
قلفونت
عزیزم آره یادمه

سلام علوس کوشولو
خوفی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

علوسی ما هم قالبمونو عوض نمودیمااااااااا.
اخی همستر داشتی؟؟؟؟؟؟؟؟
شوشوی منم یکی داره. اما من همستر دوس ندارم خودم قبلا یکی داشتم اما همسترم وقتی نی نی آورد همشو خورد.
برا همین یه هاپو گلفتم.
عکساشو گزاشتم توی وبلاگ
اینم لینکشه
اینقدر خوشمله عکس همستر شوشو هم گزاشتیم
http://eternal-love13.blogfa.com/90014.aspx

کو عکسش؟

ستاره و نیاز 1390/02/09 ساعت 07:44 ب.ظ

سلام.خوبی؟وای چقدر خوشم میاد از این حرکات یهویی
راستی خدا رحمتش کنه جوون خوشتیپی بود

خاله ستاره خدا رفتگان شما هم رحمت کنه

ملیکا 1390/02/09 ساعت 09:07 ب.ظ http://www.tarahino.blogfa.com

سلام خوش بگذره نگین جونم

من به روزم خواستی بیا خوشحال میشم

نگین 1390/02/10 ساعت 10:12 ق.ظ http://neginereza.blogfa.com/

خوشحالم که پیش مادرتی و شاد هستی

قربونت عزیزم

زیبا 1390/02/10 ساعت 10:27 ق.ظ http://ziba5500.blogfa.com/

ای ناقلا می ری همدان کافی شاپ قرار می زاری به ما هم خبر نمی دی

مگه تو هم همدانی هستی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد